وقوع جنگ سوم در خاورمیانه اجتناب ناپذیر است. دوستان زیادی نظرم را راجع به جنگ می پرسند. استدلالهایم این است :
1- استفاده گسترده از تکنیک حساسیت زدایی تدریجی : این تکنیک در اصل در رفتار درمانی برای اصلاح فوبی ها یا ترسهای مرضی استفاده می شود. مکانیسم عمل آن مواجهه تدریجی مراجع با موقعیت ترسناک است تا به آرامی به محرکی خنثی و فاقد ترس تبدیل شود. در روان شناسی جنگ از این شیوه برای آماده سازی اذهان داخل و خارج و پیشگیری ازواکنشهای احتمالی ضد جنگ استفاده می شود. در جنگ عراق ماهها برای آماده سازی افکار جهانیان این روش مورد استفاده امریکائیان قرار گرفت. در حال حاضر در سطح رسانه های جمعی در سراسر دنیا وقوع جنگ به عنوان امری اجتناب ناپذیر تلقی شده که راهی برای جلوگیری از آن هم وجود ندارد.
2- جنگهای بزرگ همیشه در دوران رکود و بحرانهای اقتصادی اتفاق افتاده است. امریکائیان برای فرافکنی مشکلات داخلی و ایجاد انگیزه روانی برای بازارهای داخلی با برپائی جنگهای بزرگ خود را از عوارض اینقبیل بحرانها رهانیده اند. آنها برای نجات خود چاره ای جز آلترناتیوی قوی یعنی جنگ ندارند.
3- اوباما قادر نیست با شیوه های دموکراتها ناکامی ناشی از سرخوردگی و انفعال و خشم متراکم شده در اذهان امریکائیان را مهار سازد. چنین حالتی احساس حقارتی را در سطح بین المللی در آنها ایجاد می کند که جز جنگی بزرگ چیز دیگری قادر به تسکین آن نیست. آگاهی از روان شناسی و رفتار شناسی امریکائیان درک این نکته را آسان می سازد. خودشیفتگی مجروح آنها و بزرگمنشی به سئوال گذاشته شده در رقابتهای جهانی خرد جمعی امریکائیان را در این دوره خاص زمانی بشدت تحریک نموده است تا با نگرانی مفرط از آینده اقدامات تهاجمی خود را آغاز سازند.
4- پژوهشها نشان می دهد امریکائیان به هنگام اتخاذ تصمیمات حیاتی و جدی و بویژه مربوط به شروع جنگ قالبهای دوگانه رفتاری را در حد گسترده ای بکار می گیرند. نوعی هشیاری بیش از حد را در گفتار و کلمات آنها می توان تشخیص داد که ناخودآگاهانه تمایلات پنهانی اشان را فاش می سازد. با تحلیل گفتارها و رفتارهای آنان در حال حاضر شدت ابراز این دوگانگیها بسیار بالا رفته است.
5- در جنگ روانی آماده سازی شرایط از قبیل کنار آمدن با رقبا و حل اختلافات قبلی و تلاش در جهت کاهش جبهه ها برای متمرکز شدن بر هدف اصلی اصل بسیار مهمی به حساب می آمد. فعالیتهای وسیع امریکائیان و اقدامات دیپلماتیک جهتدار و سعی در جهت ایجاد جبهه واحد برای همه متحدان - همانگونه که در چند ماهه قبل از حمله به عراق شاهد بودیم - در خور توجه است.
6- در خاتمه امیدوارم این تحلیل روانشناختی من از جنگ بعدی هیچگاه به وقوع نپیوندد. اوضاع فعلی عراق و افغانستان شاید دلیل اصلیم برای چنین آرزویی باشد.
1- استفاده گسترده از تکنیک حساسیت زدایی تدریجی : این تکنیک در اصل در رفتار درمانی برای اصلاح فوبی ها یا ترسهای مرضی استفاده می شود. مکانیسم عمل آن مواجهه تدریجی مراجع با موقعیت ترسناک است تا به آرامی به محرکی خنثی و فاقد ترس تبدیل شود. در روان شناسی جنگ از این شیوه برای آماده سازی اذهان داخل و خارج و پیشگیری ازواکنشهای احتمالی ضد جنگ استفاده می شود. در جنگ عراق ماهها برای آماده سازی افکار جهانیان این روش مورد استفاده امریکائیان قرار گرفت. در حال حاضر در سطح رسانه های جمعی در سراسر دنیا وقوع جنگ به عنوان امری اجتناب ناپذیر تلقی شده که راهی برای جلوگیری از آن هم وجود ندارد.
2- جنگهای بزرگ همیشه در دوران رکود و بحرانهای اقتصادی اتفاق افتاده است. امریکائیان برای فرافکنی مشکلات داخلی و ایجاد انگیزه روانی برای بازارهای داخلی با برپائی جنگهای بزرگ خود را از عوارض اینقبیل بحرانها رهانیده اند. آنها برای نجات خود چاره ای جز آلترناتیوی قوی یعنی جنگ ندارند.
3- اوباما قادر نیست با شیوه های دموکراتها ناکامی ناشی از سرخوردگی و انفعال و خشم متراکم شده در اذهان امریکائیان را مهار سازد. چنین حالتی احساس حقارتی را در سطح بین المللی در آنها ایجاد می کند که جز جنگی بزرگ چیز دیگری قادر به تسکین آن نیست. آگاهی از روان شناسی و رفتار شناسی امریکائیان درک این نکته را آسان می سازد. خودشیفتگی مجروح آنها و بزرگمنشی به سئوال گذاشته شده در رقابتهای جهانی خرد جمعی امریکائیان را در این دوره خاص زمانی بشدت تحریک نموده است تا با نگرانی مفرط از آینده اقدامات تهاجمی خود را آغاز سازند.
4- پژوهشها نشان می دهد امریکائیان به هنگام اتخاذ تصمیمات حیاتی و جدی و بویژه مربوط به شروع جنگ قالبهای دوگانه رفتاری را در حد گسترده ای بکار می گیرند. نوعی هشیاری بیش از حد را در گفتار و کلمات آنها می توان تشخیص داد که ناخودآگاهانه تمایلات پنهانی اشان را فاش می سازد. با تحلیل گفتارها و رفتارهای آنان در حال حاضر شدت ابراز این دوگانگیها بسیار بالا رفته است.
5- در جنگ روانی آماده سازی شرایط از قبیل کنار آمدن با رقبا و حل اختلافات قبلی و تلاش در جهت کاهش جبهه ها برای متمرکز شدن بر هدف اصلی اصل بسیار مهمی به حساب می آمد. فعالیتهای وسیع امریکائیان و اقدامات دیپلماتیک جهتدار و سعی در جهت ایجاد جبهه واحد برای همه متحدان - همانگونه که در چند ماهه قبل از حمله به عراق شاهد بودیم - در خور توجه است.
6- در خاتمه امیدوارم این تحلیل روانشناختی من از جنگ بعدی هیچگاه به وقوع نپیوندد. اوضاع فعلی عراق و افغانستان شاید دلیل اصلیم برای چنین آرزویی باشد.
۱ نظر:
ظاهرا در زمان حکومت دموکرات ها در آمریکا هیچ جنگی آغاز نشده است
ارسال یک نظر