۱۳۹۲ خرداد ۱۷, جمعه

روانکاوی بیگانه هراسی ایرانیان

          بیگانه هراسی یا زنوفوبیا xenophobia  ترس افراطی و نامعقولی است که در مواجهه با افراد غریبه و نا آشنا ایجاد شده و گاه به شکلی ذهنی تبدیل به نشخوار فکری در فرد شده و بصورت رویه ای دائم رفتاری قابلیت بروز می یابد. از نقطه نظر روانکاوی بیگانه هراسی فرافکنی امیال و آرزوها و خواسته و تجربیات دردناک گذشته بر موضوع قابل دسترس یعنی بیگانگانی است که در دنیای وهمی فرد آسیب دیده جایگزین افراد آسیب زننده قبلی شده اند. بر اساس نظریه تحلیل اوهام بیگانه هراسی ناشی از کارکرد هسته های وهمی خاصی است که با مشخصه وسواس نسبت به افراد و موقعیتهای ناآشنا سازمان بندی شده اند و با هدف بقای ساختار وهمی فرد عمل نموده و در تقابل با واقعیت ناخوشایند گذشته و حال برای فرد موقعیت امنی برای حفظ حیات وهمی وی فراهم می سازد.
          به عنوان روانکاوی که بیست سال مستمر به شکل حرفه ای به این کار اشتغال داشته ام همیشه این سوال را در ذهن مرور نموده ام که اصلی ترین عامل بیگانه هراسی در ایرانیان با توجه به پیشینه اجتماعی و فرهنگی و سیاسی آنها چه می تواند باشد؟ برای پاسخ به این سوال باید از چند زاویه با این مسئله روبرو شد که نمودهای فعلی آن در جامعه ایرانی و گذشته آسیب زای تاریخی و تبیین روانکاوانه آن بر اساس نظریه تحلیل اوهام از جمله این زوایا می باشد.
         
         نمودهای بیگانه هراسی در جامعه کنونی ایران :



          انقلاب 1357  و مردمی که به خیابانها ریختند تا نظام دیکتاتوری پهلوی را سرنگون سازند. مشتهای گره کرده انقلابیون و هیجان شدیدی که در رفتار آنان به چشم می خورد . با سرنگونی شاه باید انقلابیون در نقش سیاسیون ایفای وظیفه می کردند و گذار از شور انقلاب را با گرایش به آرامش و تلاش در جهت پیشرفت آغاز می ساختند. اما چنین نشد. آتش هیجان انقلابیون فروکش نکرد. مشتهای گره کرده اکنون به سوی دیگران نشانه گرفته شد. به خاطر می آورم تکبیرهایی را در عرصه اجتماعات تمام نشدنی مردم که خواستار مرگ آمریکا و انگلیس و فرانسه و دیگران می شدند . این پدیده را دیگر نمی شد به تنهایی در قالب انقلاب تبیین کرد. با شروع جنگ و هجوم دشمن بیگانه هراسی وارد فاز بیگانه ستیزی گردید. در فرآیندهای روانشناختی عمل تابع ذهن است. هراس تبدیل به نبرد گردید. جنگی که هدف آن فراتر از دشمن اصلی یعنی صدام بود و شعارهای بیگانه هراسی به رفتار بیگانه ستیزی فراتر از واقعیت موجود تبدیل گردید. راه قدس از کربلا می گذشت و دشمنان بیشمار دیگری نیز بر این قافله پر شمار بیگانگان افزوده گردید. در میان تمام کشورهای دنیا دوستان حتی به تعداد انگشتان یک دست نمی رسید. جنگی که اکنون همگان بر بی نتیجه بودن آن اذعان دارند و تلفاتی بیشمار بر جا گذاشت و میلیونها نفر را در طی مدتی طولانی درگیر خود نمود. اما با پایان جنگ تغییری خاص در عرصه بیگانه هراسی ظهور نکرد. فریادهای هراس آلود و خشمگینانه در اجتماعات و مشتهای گره کرده ای که در معنای ناخودآگاه خود تخلیه هراس و رنج و تخلیه خشم ناخودآگاهی به قدمت تاریخ این سرزمین بود در واقعیت کوچکترین پایگاهی نداشت و هر چه که در آن دیده می شد بار ناخودآگاهی بود که در از پس قرون متمادی به دنبال مفری برای رهایی می گشت. نتیجه این بیگانه هراسی ناخودآگاه وهمی ایرانیان در هشت ساله اخیر پدیده احمدی نژاد است. وی انعکاسی بسیار واضح از هراس ایرانیان از بیگانگان است. او تصویری بسیار شفاف از طرز نگاه ایرانیان به بیگانگان است. سخنرانیهای تند و فاقد اندک ملاحظه وی در سازمان ملل شنیدنی و دیدنی است. تحقیر و تمسخر و تهدید علنی در قالب الفاظ و رفتار و تحقیر نابخردانه کشورها از منظری بزرگمنشانه و تحکم آمیز  و دعوت آنان به یکتا پرستی و آموزش شیوه مدیریت جهان به آنان  و پرده دری و برخوردی هتاکانه و طلبکارانه از دنیا در حقیقت خواست و آرزوی دیرینه ایرانیان بوده است تا بدینوسیله هراس خود را به ستیز تبدیل نمایند بلکه از احساس درد و رنج ناخودآگاه وهمی تاریخی خویش اندکی بکاهند. این نکته را باید در نظر داشت که مفهوم سلامت زندگی در دنیای واقعیت است. هر گاه اوهام ناخودآگاه جایگزین واقعیت گردند به دلیل چهارچوب وهمی خود آشفتگی را در همه ارکان روانی و رفتاری فرد مستولی می نمایند. خاصیت اوهام ارضای نامحدود به هر شکل ممکن است. در صورت فعالیت این اوهام در سطح یک فرهنگ و جامعه آنگاه آشفتگی و فروپاشی در همه ارکان آن بتدریج ظاهر می گردد و همه بخشهای جامعه را درگیر خود می سازد. اوضاع اسفناک اقتصادی و سیاسی و اجتماعی ایران کنونی می تواند به صورتی مستقیم از استیلای اوهام آسیب زننده شکل گرفته در طی زندگی تاریخی این مردم ناشی شده باشد که  اکنون مهار آن از چنگ واقعیت گسسته گردیده است.



          نمودهای بیگانه هراسی تاریخی ایرانیان :



          ایرانیان ملتی تحقیر شده اند. در ناخودآگاه جمعی ایرانیان احساس حقارت تا اعماق ذهن و فکر و روان آنها رسوخ نموده است. زخم های بیشماری بر غزت نفس و غرور این مردمان توسط مهاجمان وارد شده است که هنوز و پس از گذشت قرون متمادی خون چکان و درد آور است. ملتی بودند که حتی یکدم طعم آسایش و آرامش را نچشیده اند. از صدها سال سلطه بیگانگان سلوکی تا  تسلط  هفتصد ساله اعراب و ذلت خرد کننده بنی امیه و بنی عباس و هجوم ایلخانان و بلایای بیشمار دیگر  با موضوع هجوم بیگانگان بتدریج نگاه بدبینانه و پارانوئیدی را به غیر خودی تقویت بخشید. پژوهشگر تاریخی عبدالحسین زرین کوب در خصوص رفتار اعراب با ایرانیان چنین می نویسد : "
           ... استیلای عرب بدون غارت و انهدام و کشتار انجام نیافت.[...]دختران و زنان ایرانی را در بازار مدینه فروختند و سبایا و اسرا خواندند. از پیشه وران و برزگران که دین مسلمانی را نپذیرفتند باج و ساوگران بزور گرفتند و جزیه نام نهادند. همه این کارها را نیز عربان در سایه شمشیر و تازیانه انجام می‌دادند.[...] حد و رجم و قتل و حرق، تنها جوابی بود که عرب خاصه در عهد امویان به هرگونه اعتراضی می‌داد.[...]خشونت و قصاوت عرب نسبت به مغلوب شدگان بی اندازه بود.[...] بیداد و فشار دستگاه حکومت سخت مایه نگرانی و نارضایی مردم بود. مولی نمی‌توانست بهیچ کار آبرومند بپردازد. حق نداشت سلاح بسازد و بر اسب بنشیند. اگر یک مولی نژاده ایرانی، دختری از بیابان نشینان بی نام و نشان عرب را به زن می‌کرد، یک سخن چین فتنه انگیز کافی بود که با تحریک و سعایت، طلاق و فراق را بر زن و تازیانه و زندان را بر مرد تحمیل نماید. حکومت و قضا نیز همه جا مخصوص عرب بود و هیچ مولی ای باینگونه مناصب و مقامات نمی‌رسید. حجاج بن یوسف بر سعید بن جبیر که از پارساترین و آگاه ترین مسلمانان عصر خود بود منت می‌نهاد که او را با اینکه از موالی است، چندی به قضا کوفه گمارده‌است. نزد آنها اشتغال به مقامات و مناصب حکومت در خور موالی نبود؛ زیرا که با اصل سیادت فطری نژاد عرب منافات داشت."



          مصایب و سختی های گوناگون نگاهی هیجانی و عاطفی به رفتار ایرانیان داده است. چنین رویکردی باعث شده گرایش آنان به درون نمایانتر از نمودهای بیرونی رفتاری آنان باشد. درون نگری ایرانیان در طول تاریخ فرصتی ناب در اختیار آنان قرار داد تا در عرصه های خاصی درخشش از خود نشان بدهند. شعر به عنوان عالیترین ثمره اوهام درونمدارانه ایرانیان مقامی بس عالی در عرصه زندگی اجتماعی آنان کسب نمود. ایرانیان حتی اعتقادات اعراب را در فرآیندی کاملا" درون گرایانه دستخوش تغییر و تبدیل نمودند بلکه تمایزی بین خود و آنان به عنوان بیگانگان مهاجم ایجاد نمایند. قرنها زمان لازم بود تا بر مرز بین خودی و غیر خودی افزوده شود و به مرور بر این فاصله افزوده شد و در سایه این دوری گزینی از بیگانگان نشانه های وهمی خاصی در ناخودآگاهی جمعی ایرانیان خلق شد که بخشی از آن را اوهام بیگانه هراسی شامل می شود.



          تبیین روانکاوانه اوهام بیگانه هراسی ایرانیان :



          مشخصه اصلی  و خطرناک بیگانه هراسی در ایرانیان خصوصیت کارکردی  داخلی آن است. به این معنی که در تمامی عرصه های زندگی آنان منتشر گردیده و رقتارهای آنان را در رابطه با یکدیگر تحت تاثیر قرار داده است. این هراس در آینده اقوام گوناگون ایرانی را گرد یکدیگر جمع نموده و چند کلنی عمده قومی در تقابل با یکدیگر تلاش خواهند نمود که یکدیگر را در قالب وهمی بیگانه قرار داده و آنگاه وارد مقوله ستیز با هم شوند. در صورت چنین اتفاقی انشقاقی موزاییکی ایران را در بر خواهد گرفت و تجزیه کشور اجتناب ناپذیر خواهد گشت. سه کلنی عمده قومی ترکها و عربها و بلوچها و کلنی قدرتمند  اهل تسنن نشانه هایی از این بیگانگه ستیزی داخلی را به شکل پراکنده از خود نشان می دهند که تحرکات آتی آنان سرنوشت ایران را به یقین دستخوش تبدیل و تغییر خواهد ساخت.
          برای تبیین روانکاوانه پدیده بیگانه هراسی ایرانیان و خصوصیات ذاتی آن چند شاخص زیر می تواند ما را به درک واقعیت این اوهام مخرب رهنمون سازد :
           الف - این اوهام خاصیت تسکینی دارند. منظور از تسکین کاستن از رنج و درد ناشی از اوهام ناخودآگاه جمعی قدرتمندی است که به در طی قرنها قابلیت جراحت افزایی یافته اند و با تخلیه و بیرون ریزی نوعی تسکین و آرامش موقت ایجاد می نمایند.
          ب - این اوهام شکلهای تحریف شده تکانه های رنجزای کهنه و قدیمی ای است که ریشه در تاریخ پر شرر و ناملایمات بیشمار زندگی آنان دارد و با تحریف واقعیت سازمان روانی و عاطفی  را در حالتی از ثبات و آرامش مصنوعی و موقتی نگه می دارد.
          ج - اوهام بیگانه هراسی گاه با استفاده از مکانیسمهای دفاعی توجیه و منطقی سازی و واکنش نمایی تلاش دارد تا سازمان وهمی و آسیب زننده خود را از گزند فرآیندهای واقعیت حفظ نماید.
          د - بیگانه هراسی ایرانیان در درون خود فرآیندی انحصار گرایانه دارد. معنی آن این است که  در جریانی ناخودآگاه از شراکت دیگران  - بیگانگان - در قدرت ممانعت به عمل می آورد . به عبارت دیگر با نا شباهتی با بیگانگان سعی در فرار از آنان می نماید یا از نزدیک شدن آنها به خود جلوگیری می نماید.
          ه - در جامعه کنونی ایرانی فرآیند ایزولایشن یا انزوا جویی هم به عنوان نوعی مکانیسم دفاعی در برابر اضطراب از بیگانگان و هم یکپارچه ساختن  وهمی اقوام و طبقات متعدد مورد استفاده واقع می شود. چنین کارکردی در خصوص یکپارچه ساختن اقوام و طبقات اجتماعی می تواند در واقعیت به از هم پاشیدگی اجتماعی منجر گردد.
          و - ساختار قدرت کنونی به ناچار خود را با معیارهای بیگانه هراسی  جامعه وفق داده است تا دچار رکود و فروپاشی نگردد. مقاومت صاحبان قدرت و رهبران سیاسی در برابر اوهام قدرتمند  بیگانه هراسی مردمان می تواند به حذف آنان بیانجامد. آنان به ناچار برای بقای خود مجبور به اطاعت از جریانات قدرتمند وهمی ایرانیان می باشند.