۱۳۹۵ مهر ۱, پنجشنبه

روانکاوی نامه محمود احمدی نژاد به باراک اوباما

          در 18 مرداد سال 1395 محمود احمدی نژاد نامه ای خطاب به باراک اوباما نوشت که به دلیل ماهیت خاص آن می تواند به عنوان یک منبع دست اول برای ورود به دنیای وهمی و ناخودآگاه وی مورد استفاده قرار گیرد و از جنبه علمی موضوعی تلقی گردد که برای دست اندرکاران تحلیل روانی و رشته های مرتبط تجربه ای نو در امر شناخت شخصیت و مبانی ناهوشیار رفتار آدمیان و تاثیر آن بر کارکردهای گوناگون سیاسی و اجتماعی آنان به حساب آید.
          با استفاده از فنون تشخیصی مبتنی بر دانش تحلیل اوهام و گزاره های قدرتمند فراناخودآگاهی به عنوان یک یافته جدید در سبب شناسی و درمان و روانکاوانه و بکارگیری اصول مدون و دقیق علمی و تجربیات بالینی بیست ساله خود در زمینه رواندرمانی و روانکاوی ابتدا متن نامه نوشته شده توسط محمود احمدی نژاد را عینا" ارائه نموده و آنگاه به تحلیل خط به خط آن می پردازم.برای آشنایی بیشتر با مفاهیم و واژه های تخصصی به مقاله های قبلی اینجانب رجوع نمایید.

متن نامه محمود احمدی نژاد به باراک اوباما :


بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله رب العالمین و صل الله علی خاتم الانبیاء حضرت مصطفی محمد (ص) و اهل بیته الطاهرین و علی جمیع الانبیاء و المرسلین
اللهم عجل لولیک الفرج و العافیه و النصر و اجعلنا من خیر انصاره و اعوانه و المستشهدین بین یدیه

جناب آقای باراک حسین اوباما
رئیس جمهوری ایالات متحده آمریکا

سلام علیکم

جناب عالی در اوج اعتراضات و نارضایتی عمومی ملت ها ، از چند دهه سیاست ها و رفتار سلطه طلبانه دولتهای متوالی آمریکا و با شعار تغییر و اینکه مصمم هستید آن سیاست ها و رفتارها را اصلاح نمایید، حقوق ملت ها را به رسمیت بشناسید و به فرهنگ و استقلال ملت ها احترام بگذارید، سکان مدیریت دولت آمریکا را به دست گرفتید.

این تعهدات صریح جناب عالی از جمله اعلام علنی و همچنین کتبی شما برای اصلاح روابط با ملت ایران و جبران حدود شصت سال اجحافات و مظالم رفته توسط دولتهای متعدد آمریکا علیه ملت ایران ، متاسفانه به هر دلیل ، جامه عمل نپوشید و همان سیاست ها و روند خصمانه گذشته کمابیش به شکل دیگری ادامه پیدا کرد.

گرچه انتظار این بود که در دوره ریاست جمهوری شما ، گذشته جبران شود ، یا دست کم از ظلم جدید علیه ملت ایران ممانعت شود، اما مسائل فراوانی اتفاق افتاد که از بین همه فقط به یک مورد می پردازم که اخیرا روی داده است.

در ۱۸ تیرماه ۱۳۹۳ هجری شمسی ( نهم ژوئیه ۲۰۱۴) ، دادگاهی در آمریکا به بهانه های واهی و بدون ارائه هیچ سند معتبری حکم به تصرف حدود دو میلیارد دلار از ثروت ملت مظلوم ایران را به ناحق و با زورگویی آشکار صادر کرد و در اول اردیبهشت سال ۱۳۹۵ (۲۰ آوریل ۲۰۱۶) نظام قضایی آمریکا آن حکم را تایید و اموال را مصادره نمود که این امر با اعتراضات گسترده و عمومی ملت ایران مواجه شد.

ملت ایران انتظار دارد ، این مورد خاص که تماما و مشخصا در دوره حکومت جناب عالی و آن هم در اواخر دوره ریاست شما و بر خلاف تمام موازین و قواعد حقوقی بین المللی اتفاق افتاده است ، توسط جناب عالی و به سرعت مرتفع شده ، حق ملت ایران استیفا گردد ، منابع به طور کامل مسترد و خسارات وارده نیز جبران شود.

گرچه بر این باورم که در هر صورت ملت ایران ، کلیه حقوق پایمال شده خود را بازپس خواهد گرفت اما اینجانب مشفقانه به شما نصیحت می کنم که اجازه ندهید این لکه ننگ و نقطه تاریک و حادثه تلخ به نام شما در تاریخ روابط یکسویه و غیرعادلانه دو کشور ثبت گردد و بی اعتمادی تاریخی تعمیق یابد.

نامه اینجانب مطلقا جنبه سیاسی ندارد بلکه صرفا از منظر حقوق انسانی و در دفاع از حق مسلم ملتم نگاشته شده است و چنانچه جناب عالی آن را با نگاه و ملاحظات سیاسی مطالعه کرده اید ، ضروری است یک بار دیگر و صرفا از منظر نگارنده آن را مرور نمایید.

با آرزوی سلامت و بهروزی برای تمام ملت ها
خادم ملت ایران
محمود احمدی نژاد



          در دنیای ناخودآگاهی احمدی نژاد  دینداری نه به عنوان یک تکلیف که بیشتر در سبک و سیاق نمایش اعتقادی است که از آموزه های آن می توان برای تاثیر گذاری بر دیگران به کرات استفاده نمود و با توجه به شرایط و موقعیتها در محتوای آن تغییرات مصلحتی ایجاد کرد بلکه نگاهها به وی با تایید و ستایش  و پذیرش بی قید و شرط آنچه که خواهد گفت دوخته شود. کارکرد استفاده از متون دینی به عنوان یک تکنیک برای کشاندن مستمعین به هدفی خاص توسط وی در موقعیتهای بسیار زیاد در طول هشت سال ریاست جمهوری وی واجد چند هدف اصلی بود. اول اینکه به گفته های خود مشروعیتی ذاتی و اصلح بخشد و دوم با مخفی شدن در پشت الفاظ و اصطلاحاتی که دارای بار معنوی و کیفی تعریف شده از لحاظ اجتماعی و فرهنگی است خود را مخفی نموده و سوم پوشاندن نقایص احتمالی ناشی از اشتباهات مشهود خود در طی سخنرانیها و چهارم در اختیار داشتن دستاویزی برای تحقیر مخالفان خود و حذف آنان و مهمترین و آخرین هدف سرپوش گذاردن بر احساس حقارتی شدید و درونی است که در قالب بزرگمنشی و ادعای تسلط بر چهارچوبهای اعتقادی نشان داده می شود. احساس بزرگمنشی در تعریف روانکاوانه آن تلاشی است که فرد مبتلا به احساس حقارت در جهت جبران آن به شکلی ناخودآگاه برای کاهش اضطراب و دلهره بکار می برد بلکه در ساختار روانی خود تعادلی مصنوعی را ایجاد نماید. دیدن هاله نور و کراماتی که اطرافیان احمدی نژاد به وی نسبت می دادند و رفتارهای عجیب و دور از ذهن و غیر قابل قبول و وصف خودشیفتگانه ای که وی در خصوص توانمندیهای خود به شکل اعتماد به نفس غیر عادی و شیدایی گونه داشت  و گزافه گوییها در خصوص مدیریت جهانی و همچنین  اغراقی وهمی و هیستریک در رفتارهای وی در مجامع و سخنرانیها و ارتباطات شخصی می تواند سازوکارهایی تلقی شود که به ایجاد این تعادل ساختگی در چهارچوب روانی و هیجانی برای کاهش اضطراب ناشی از احساس بنیادین حقارت کمک می نمود.
         
  احمدی نژاد:        
       " جناب عالی در اوج اعتراضات و نارضایتی عمومی ملت ها ، از چند دهه سیاست ها و رفتار سلطه طلبانه دولتهای متوالی آمریکا و با شعار تغییر و اینکه مصمم هستید آن سیاست ها و رفتارها را اصلاح نمایید، حقوق ملت ها را به رسمیت بشناسید و به فرهنگ و استقلال ملت ها احترام بگذارید، سکان مدیریت دولت آمریکا را به دست گرفتید."

احمدی نژاد بدون هیچ مقدمه ای به سراغ اصل مطلب می رود. لحن به ظاهر خشمگینانه و طلبکارانه است. اگر به خاطر داشته باشید رفتارهای بدون ملاحظه او همواره مورد انتقاد دیگران بود. خاصیت پیش بینی ناپذیری وی باعث می شد که رقیبان همیشه با او فاصله ای را رعایت نمایند. هجوم به جلو شیوه ای بود که به وی قدرت بی انتهایی می بخشید و در سایه این پیشروی و اتخاذ ژست حق به جانبی خودشیفتگانه به خود این اجازه را می داد که با زیر  پا گذاشتن هرگونه ضابطه اخلاقی و قانونی با دیگران رفتار نماید. استفاده از مدارک تحصیلی  همسر مهندس موسوی در جریان مناظره تلویزیونی انتخاباتی نمونه بارز این بی حد و مرزی وهمی بود که در خود احساس می نمود.
          طبق روال همیشگی خود بصورتی کلی و بدون وارد شدن به جزئیات از اوج اعتراضاتی صحبت می کند که ملتها به امریکا داشته اند. در روانکاوی به چنین پدیده رفتاری فرافکنی گفته می شود. با فرافکنی فرد در اصل تکانه ها و امیال و افکار ناخودآگاه خود را به دیگران نسبت می دهد.معنای این سخن وی در تفسیر محتوای ناخودآگاهی آن به " اعتراض و نارضایتی خود وی " از اوضاعی بر میگردد که از آن بیمناک و مضطرب است. در ادامه سیل اتهامات را متوجه باراک اوباما می کند و با ناسزاگویی به عنوان یک مکانیسم تخلیه ای تمامی دولتهای قبلی  امریکا را متهم به سلطه گری و نقض حقوق ملتها و بی احترامی به فرهنک و استقلال آنان می نماید. ناسزا در ساختار ذهنی  وهمی احمدی نژاد در طی هشت سال دوره ریاست جمهوری وی به اشکال گوناگون تکرار شده است و چنین رویدادی نشان از منبع خشم ناخودآگاهی در سازمان روانی و هیجانی وی دارد که بی ارتباط با احساس حقارت اساسی که از آن رنج می برد نمی باشد. در وضعیت کنش هیجانی وی نمی تواند به این مساله ساده واقف شود که باراک اوباما رئیس جمهور امریکا است و نه رهبر دنیا .  در اینجا است که هدف وهمی مدیریت جهان که در ناخودآگاهی وی به معنای تسلط مطلق و قدرت بیحد است به شکل فرافکنی بر باراک اوباما و با انگیزه سرپوش گذاردن به احساس دردناک حقارت وهمی و درونی وی می باشد آشکار می گردد.

احمدی نژاد:
            "  این تعهدات صریح جناب عالی از جمله اعلام علنی و همچنین کتبی شما برای اصلاح روابط با ملت ایران و جبران حدود شصت سال اجحافات و مظالم رفته توسط دولتهای متعدد آمریکا علیه ملت ایران ، متاسفانه به هر دلیل ، جامه عمل نپوشید و همان سیاست ها و روند خصمانه گذشته کمابیش به شکل دیگری ادامه پیدا کرد."

          این جملات علیرغم ظاهر ساده و عوام پسندانه ای که دارد از لحاط تحلیلی جالب و در خور تعمق است. مکرر اتفاق افتاده بود که وی مطالبی را بر له یا علیه دیگران ابراز می کرد و بعد مشخص می گردید که آن گفته ها از پایه  و اساس دروغ بوده است. امار سازی و بازی با اعداد و ارقام دروغین و وعده های غیر قابل انجام و واکنشهای ناگهانی  و نامتناسب به موقعیت از سوی اوبسیار نشان داده می شد. سوالی که در اینجا به ذهن متبادر می شود این است که آیا وی به تعمد دروغ می گفت یا اینکه تابع شرایط دیگری بوده است ؟ در گفته فوق باراک اوباما را صراحتا" به نقض تعهدات علنی و کتبی وی برای اصلاح روابط با ملت ایران و جبران شصت سال اجحاف و مظالم متهم می نماید.  این سخنان فاقد هرگونه سند و مدرکی است و اوباما نه به شکل علنی و نه کتبی تعهدی برای اصلاح روابط با ملت ایران و جبران شصت سال مظالم نداده است . به نظر می رسد اگر چه ظاهر این کلمات به مشتی اراجیف و دروغهای خام و ابتدایی و غیر ماهرانه شباهت دارد اما از دید احمدی نژاد واقعیت محسوب می گردد. فاجعه اینجا است که منبع این واقعیت دروغین به تمایل وهمی و ناخودآگاه وی برای سرپوش گذاشتن بر احساس قدرتمند حقارتی است که وی را بشدت رنج می دهد و بناچار برای کاستن درد خود با پناه بردن به دنیای اوهام قدرت افتراق بین وهم و واقعیت را از دست می دهد و فارغ از ارزیابی واقعگرایانه خود را به دست تمایلات ناخودآگاهی و مخربی می سپارد که از دید دیگران به دروغهایی سخیف و بی پایه تفسیر می گردد.

احمدی نژاد:
          " گرچه انتظار این بود که در دوره ریاست جمهوری شما ، گذشته جبران شود ، یا دست کم از ظلم جدید علیه ملت ایران ممانعت شود، اما مسائل فراوانی اتفاق افتاد که از بین همه فقط به یک مورد می پردازم که اخیرا روی داده است."

           در این گفته احمدی نژاد با مکانیسم دفاعی واپس روی روبرو می شویم. به شکلی ناخودآگاه اوباما را در قالبی پدر وهمی خود قرار می دهد و از او انتظار جبران که در اصل دریافت محبت است را توقع دارد یا اینکه از این به بعد روی خوش به او نشان دهد. ملت ایران در سلسله پیوسته اوهام احمدی نژاد به عبارتی چهره مبدل شده خود او است. اینکه پدر باید به من محبت کند یادآور ساختار روابط آسیب دیده دوران کودکی او با پدر که آهنگر خشنی بوده است می باشد. همانگونه که درکسب محبت از پدر شکست خورده بود حالا با خشم از اوباما که تصویر وهمی پدری ستمگر و ظالم است درخواست جبران و محبت می نماید و اما مایوسانه به او از سر ناکامی پرخاش می کند و او را در کوتاهی در این زمینه مقصر می داند و طلبکارانه در این فضای ناخودآگاهی که تکرار همه زندگی گذشته او است به او می تازد و خشم خود را از این درد کهنه ابراز می نماید.
          از دیگر سو این سخنان احمدی نژاد یادآور رفتارهایی است که در واکنش به رنجش از مقامات مافوق در دوران ریاست جمهوری از خود نشان می داد. به عنوان نمونه قهر یازده روزه او و خانه نشینی به دلیل عدم توجه به خواسته ها وی از سوی مراجع قدرت بالا که بیدریغ از وی حمایت می کردند نشاندهنده روحیه حساس و شکننده او است که به هنگام ناکامی به استفاده از مکانیسم روانی واپسروی به شکلی ناخودآگاه رجعت به دوران کودکی نموده و همانگونه که در مقابل پدر ناکام کننده خود به شکل بی اعتنایی و بی توجهی واکنش نشان می داد در عرصه سیاست نیز به می پرداخت و با برخوردی انفعالی و پناه بردن به تنهایی بدینوسیله علاوه بر تخلیه خشم خود که برخاسته از عدم تحمل ناکامی بود به نحوی از مراجع بالادست خود نیز انتقام می گرفت. چنین رفتارهایی از لحاظ تفسیرهای روانکاوانه به " نارسیسیسم مجروح " اطلاق می شود که معنای آن به آسیب در سطوح خودشیفتگی فرد در جریان اتفاقات و رخدادهای رنجزای دوران کودکی اطلاق می گردد. به عبارت دیگربه دلیل تثبیت روانی ناشی از آن آسیبها فرد قادر به ادامه روند رشد عاطفی و هیجانی طبیعی نخواهد بود و رفتارهای وی در تمام عمر رنگ و بویی از دوران کودکی را در خود حفظ می کند. ریشه رفتارها و اظهارات ابتدایی و خام و کودکانه احمدی نژاد در مجالس و سخنرانیها و لوده گری و بذله گوییهای سطحی و نابالغانه که لقب " بچه لوس نظام " را نصیب او کرده بود ناشی از عمق  زیاد آسیبی است که ساختار خودشیفتگی وی را مورد آسیب قرارداده بود. جالب اینجا است که در مجامع رسمی با اتکا به قدرت وهمی مطلقه خود که برخاسته از احساس بزرگمنشی ناشی از تکانه های حقارت آمیز گذشته وی است در قالب کودکی شیطان و شرور مستمعین و مخاطبان را به بازی می گرفت و بدینوسیله با تخلیه اضطراب به تسکین و آرامشی موقتی دست می یافت و این روند بارها و بارها با شمایلی وسواسگونه در موقعیتهای گوناگون تکرار می گردید.

احمدی نژاد:
             "  در ۱۸ تیرماه ۱۳۹۳ هجری شمسی ( نهم ژوئیه ۲۰۱۴) ، دادگاهی در آمریکا به بهانه های واهی و بدون ارائه هیچ سند معتبری حکم به تصرف حدود دو میلیارد دلار از ثروت ملت مظلوم ایران را به ناحق و با زورگویی آشکار صادر کرد و در اول اردیبهشت سال ۱۳۹۵ (۲۰ آوریل ۲۰۱۶) نظام قضایی آمریکا آن حکم را تایید و اموال را مصادره نمود که این امر با اعتراضات گسترده و عمومی ملت ایران مواجه شد.

ملت ایران انتظار دارد ، این مورد خاص که تماما و مشخصا در دوره حکومت جناب عالی و آن هم در اواخر دوره ریاست شما و بر خلاف تمام موازین و قواعد حقوقی بین المللی اتفاق افتاده است ، توسط جناب عالی و به سرعت مرتفع شده ، حق ملت ایران استیفا گردد ، منابع به طور کامل مسترد و خسارات وارده نیز جبران شود. "

          در اینجا اقدام دولت امریکا برای ما اهمیتی ندارد اما اظهارات احمدی نژاد مهر تاییدی بر تشخیصهای قبلی ما می زند. بار هیجانی و محتوای کلمات وی علیرغم صحت و سقم ادعای وی برای ما اهمیت بیشتری دارد. دادگاهی در امریکا برگردان منبع ناکامی در گذشته وی است  و ملت مظلوم ایران که برگردان فرافکنانه تصویر او از خویش است نبرد خشمگینانه زندگی گذشته او را دوباره بازسازی می کند و داستان تجربیات ظالمانه او را از گذشته فاقد عدل و محبت را در سناریوی جدیدی بازنمایی می سازد. اعتراضات گسترده ملت ایران در اصل فعالیت هسته های وهمی ناخودآگاه فعال در سیستم روانی وی است که همیشه در حال طغیان و غلیان است و از زبان ملت ایران که خویشتن مظلوم آسیب دیده وی است بیان می گردد.
          انتظار ملت ایران از باراک اوباما بازپخش انتظار خود او از باراک اوباما که در قالب پدری وهمی و ظالم و اجحاف کننده قرار دارد با درخواست برگرداندن پول ملت ایران که در واقع برگرداندن محبت دریغ شده از وی در تمام گذشته وی است به شکلی ملتمسانه ولی خشمگینانه تقاضا می گردد. به عبارت دیگر از پدر ستمگر می خواهد به ستم خود پایان داده و دست محبت بر سر وی کشیده و با گرفتن وی در آغوش زخمهای دردناک او را بهبودی بخشد. چنین رویه ای بارها در رفتار احمدی نژاد با مراجع بالاتر قدرت تکرار می گردید و به هنگامه شعف و ارضای اوهام خود را در آغوش دیگران می افکند اعم از اینکه رفتار وی مورد قبول دیگران واقع شود یا نشود. رفتن به آغوش مادر چاوز در مراسم تشییع هوگو چاوز در جلوی دوربین ها در اصل رفتن به قالبی نوزاد گونه است که آرامش را در آغوش مادر می جوید .

احمدی نژاد :
          " گرچه بر این باورم که در هر صورت ملت ایران ، کلیه حقوق پایمال شده خود را بازپس خواهد گرفت اما اینجانب مشفقانه به شما نصیحت می کنم که اجازه ندهید این لکه ننگ و نقطه تاریک و حادثه تلخ به نام شما در تاریخ روابط یکسویه و غیرعادلانه دو کشور ثبت گردد و بی اعتمادی تاریخی تعمیق یابد."

          اگر این کلمات را به دنیای خصوصی و پنهان و غیر قابل دسترسی او تسری دهیم زوایای مهمی از مبهمات ناشناخته چهارچوبهای وهمی وی برای ما فاش می شود. گفتیم که ملت ایران در واقع فرافکنی همه هستی خود وی در دنیای پیچیده و چند لایه ذهنی ای است که به او تسکینی در حد یک ملت می دهد اما عمق آسیب همانگونه که در تمام پاراگرافهای دیگر نشان داده می شود با کلماتی نشان داده می شود که بار هیجانی منفی بسیار بالایی را دارا می باشند. این بار منفی انعکاس دردی است که همه گذشته وی را شامل می شده است. کلماتی نظیر " پایمال ، ننگ، تاریک، تلخ، یکسویه، غیرعادلانه، بی اعتمادی، " که در این نوشته ها تکرار می گردد طنینی درونی از جریان فکری وی است که بیشمار در سازمان ذهنی او می چرخد و مدام تکرار می گردد و لحظه ای او را به حال خود نمیگذارد.با این وجود گاه نگاه بزرگمنشانه او که برگردان احساس بنیادین حقارت تثبیت شده است در بین این فرآیند تخلیه ای ظاهر می شود و با چهره ای قدرتمند و مشفق به نصیحتگری مشغول شده و اوباما را تهدید می کند که در صورت بی توجهی  و بی محبتی به او باید جور لکه ننگ  و نقطه تاریک و حادثه تلخ را که برگردان مجازاتی است که وی برای او مقدر کرده به دوش کشد. در اینجا بسیار سعی میکند که با لحنی دلسوزانه و نرم دل پدر ستمگر خود را به دست آورده بلکه از رنجش ناخودآگاهی که تمامی عمر او را به خود مشغول نموده رهایی یابد.

احمدی نژاد :
 " نامه اینجانب مطلقا جنبه سیاسی ندارد بلکه صرفا از منظر حقوق انسانی و در دفاع از حق مسلم ملتم نگاشته شده است و چنانچه جناب عالی آن را با نگاه و ملاحظات سیاسی مطالعه کرده اید ، ضروری است یک بار دیگر و صرفا از منظر نگارنده آن را مرور نمایید."

          تاکید وی بر اینکه نامه وی جنبه سیاسی ندارد استفاده از مکانیسم دفاعی انکار است. توضیحا" این مکانیسم در موقعیتهایی استفاده می شود که فرد در مواجهه با یک جریان اضطراب زا و برای کاهش اثر مخرب آن با حذف اصل موضوع به نحوی آن را از چهارچوب خودآگاهی خویش خارج می سازد بلکه از عوارض دردناک آن در امان بماند. تاکید مطلقا" در ابتدای این جمله بر ترس ناخودآگاه وی از سیاست است. حال این سوال مطرح است که این ترس ریشه در چه عواملی دارد. آیا ترس از مجازات بخاطر اشتنباهات مکرر و سهمگین در طی هشت سال ریاست جمهوری خود دارد؟ آیا قصد دارد با چراغ خاموش وارد عرصه سیاسی شود؟ آیا با مطرح کردن خود با این نامه یا سفرهای استانی قصد دارد که به استحاله گذشته خود بپردازد؟ و با نگاهی عمیقتر آیا ساختارهای وهمی وی مجددا" فعال شده اند و برای ارضای وهمی و تسکین تکانه های قدرتمند خوشیفتگانه و همچنین کاهش دلهره های قدیمی و با آغوش کشیدن شاهد قدرت به تشفی احساس بزرگمنشی و سرپوش بر احساس حقارت عمیق خود پرداخته و به مدیریت جهان بپردازد؟ پاسخ به این سوالات یک جمله است و آن اینکه پاسخ صحیح شامل همه این موارد می باشد.
          آخرین جمله  وی که از اوباما می خواهد نامه وی را بدون نگاه سیاسی ودوباره از منظر او بخواند همان تردیدی است که خود وی نسبت به گفته هایش احساس می کند و با فرافکنی این شک و تردید بر اوباما همان یقینی که به او آرامش می دهد را کسب می کند. اگر سخنرانیهای او را در بین مردم عادی دیده باشید با تکرار یک جمله به شکلی وسواسگونه و سوالی از مردم و مستمعین می خواهد که به او پاسخ دهند .مثلا" می گوید از ساعت چند اینجا آمده اید؟ ده ؟ نه؟ هشت ؟ هفت ؟ آیا خسته نشده اید ؟ که در اصل نظام وهمی وی با پاسخ مردم تقویت شده و شک و تردید جانکاهی که در درون وی ریشه دوانده را موقتا" خنثی می نماید. پایان