۱۳۹۰ دی ۳۰, جمعه

تحلیل تکنیک روانی حساسیت زدایی تدریجی در جنگ سوم خلیج فارس

           غرب دارد به رویای ده ساله خود در منطقه خاورمیانه نزدیکتر می شود. آنچه را که بوش پدر آغاز ساخت اوباما نیز تکمیل نموده و محصول آنرا خلف جمهوری خواه وی خواهد چید. قویا" معتقدم تسلط بر ایران و تنگه هرمز برای امریکا و اروپا اهمیت حیاتی دارد. دلایل این ضرورت به شرح زیر می باشد:
الف: پس لرزه های بحران اقتصادی اکنون معاش غرب را به لرزه در آورده است. تحلیلگران به تداوم آن در سالیان بعد اعتقاد راسخی دارند.
ب: روسیه مار زخم خورده ای است که در حال حاضر به ترمیم زخمهای فروپاشی اقتدار خود می پردازد. نگرانی غرب از مداوای این زخمها و برگشت به دوران جنگ سرد است.
ج: چین اصلی ترین منبع نگرانی غرب است. سیطره این اژدهای قدرتمند بر اقتصاد جهانی آنچنان است که هیچ کشوری از دامنه نفوذ آن در امان نیست.
د: بحران انرژی کم کم چهره مخرب خود را عیان می سازد. قلب انرژی جهان یعنی خاورمیانه برگ برنده قدرت حاکم برای منطقه است.
ه: نظامهای دیکتاتوری کهنه خاصیت مقابله ای خود را در برابر عوامل نگران ساز غرب از دست داده اند و بتدریج با نظامهای خود کنترل کننده باید جایگزین شوند تا بعنوان پیاده نظام و سپرهای طبیعی در آینده نقش مهم خود را ایفا نمایند.
           با توجه به این مقدمه شیوه های متنوعی توسط متخصصان جنگ روانی بکار گرفته می شود تا هزینه عملیات به نحو چشمگیری کاهش یابد. جنگ روانی بعنوان بخش غیر قابل انفکاک سیاست مدرن نقش بسزایی در طراحی هر گونه عملیات در سطح جهانی به عهده دارد. یکی از این تکنیکها که به کرات توسط امریکا و اروپا استفاده می شود تکنیک حساسیت زدایی تدریجی است که در روانشناسی بالینی در درمان فوبیا یا ترسی مرضی کاربرد بسیار ثمربخشی دارد. در این شیوه درمانی محرک ترسناک در طی درجات بسیار خفیف تا شدید به ترتیب ارائه می شود تا آمادگی پذیرش آن در وی ایجاد شود. به عبارت دیگر سطح تحمل بیمار بتدیج با تجربه سطوح مختلف از لحاظ ضعف و شدت محرک افزایش یافته و در نهایت نسبت به محرک واقعی در شرایط بیرونی واکنش عادی نشان خواهد داد. شکل مبدل این تکنیک در سیاست به شکل پیچیده ای مورد استفاده قرار می گیرد. عملیات روانی بر اساس این شیوه به ارزیابی مکرر موقعیت قربانی و تحمیل کش و قوسهای مصنوعی با درجات مناسب با موقعیت کشاندن حریف و نگه داشتن وی در موقعیت مورد انتظار که تا وقوع رفتار مورد نظر از سوی قربانی ادامه می یابد. چنین کارکردی در سطح شبکه بزرگی از عوامل امکان پذیر می گردد که در هماهنگی بسیار نزدیک با یکدیگر قرار داشته باشند. در جنگ سوم خلیج فارس این تکنیک در سه سطح در حال انجام است :
سطح اول : ایجاد آمادگی در افکار جهانیان برای پذیرش محرک ناخوشایند حمله به ایران و قبول آن به عنوان یک ضرورت .
سطح دوم : کاستن ضررهای ناشی از شوک حاصله از حمله به ایران و عوارض تضعیف کننده آن در اقتصاد جهانی و کنترل تبعات آن.
سطح سوم : در صورت رو کردن برگ حمله نظامی امکان سازش ایران و تن دادن به خواسته های غرب بسیار بالا می رود که مطلوب غرب نمی باشد. هر گونه سازش و مماشات در قبال غرب از سوی ایران برای کشورهای متحد و ناتو یک فاجعه به حساب می آید. بازی دوگانه مشوق و تنبیه از سوی دول متحد صرفا" برای خرید زمان تا تاثیر کامل تکنیک حساسیت زدایی به شرح گفته شده در بالا می باشد.
           مثال برای تکنیک روانی حساسیت زدایی تدریجی:
بیستم ژانویه : اوباما اعلام کرد سیاست وی در برابر ایران به آشفتگی اقتصادی در این کشور انجامیده است و سارکوزی از فاجعه آمیز بودن حمله به ایران سخن به میان آورده است . تحلیلگران و سیاستمداران ایرانی از کنار هم گذاشتن این دو نقل قول چنین برداشت می کنند که گزینه نظامی از سوی غرب غیر ممکن می باشد. نتیجه آن به شکل کوبیدن بر طبل جنگ و قدرت نمایی بیشتر در برابر ماشین هولناک جنگی آمریکا و متحدانش می گردد که خواسته اصلی اروپا و امریکا برای تدابیر بعدی می باشد.

۱۳۹۰ دی ۲۳, جمعه

روانکاوی ترور

        ترور از دیدگاه روانکاوی تعریفی متمایز دارد : رفتاری است که نابودی دیگری را شرط بقای تروریست می سازد. عملی است که در دو سطح همزمان وهمی و واقعی  به قصد نابود سازی هدف مشخصی بوقوع می پیوندد تا تضمینی باشد بر بقای یک ایده یا فکر یا ساختار. وهمی است از آن لحاظ که چهارچوبهای هیجانی و هسته های برانگیزاننده ناخودآگاهی درآن موثر است و واقعی است  از آن جنبه که برنامه هدفمند  دارد و در راستای ستیابی به نتیجه ای معین عمل می نماید. ترور یکی از دست اندرکاران پروژه اتمی ایران در هفته اخیر فرصتی فراهم آورد تا پدیده ترور را از زاویه روانکاوانه مورد بررسی قرار دهیم. این پدیده در قالب سه بخش تقسیم می گردد. اول آمر اصلی  دوم هدف ترور یا قربانی و سوم عامل یا عاملین اجرا . رفتار هر کدام از این بخشها را در دو قالب وهمی و واقعی می توانیم به شکل زیر مورد تفسیر قرار دهیم :
            رفتار آمر یا آمران در سطح وهمی :
1- قربانی تنشهای وهمی ناخودآگاه در ساختار ذهنی آمر ایجاد ساخته است و با رفتار و اعمال و اقداماتش درجاتی از تشویش و دلهره در وی ایجاد نموده است.
2- آمر قربانی را در سیستم وهمی خود با تعارضات حل نشده ای همراه می بیند که تنها راه خلاصی از این تعارضات وکشمکشها حذف فیزیکی قربانی در نظر می گیرد.
3- قربانی آنچنان تسلطی بر هسته های وهمی آمر دارد که بقای وهمی این هسته های قوی و در عین حال درگیر خطر را در آمر مورد حمله قرارمی دهد که به ناچار در شرایط حذف فیزیکی توسط آمر قرار می گیرد.
4- آمر در استنتاجهای وهمی خویش تنها راه تشفی و تسکین و ارضاء تکانه های خشونت طلبانه خویش را در مواجهه نابودگرانه با قربانی مورد محاسبه قرار می دهد.
          رفتار آمر یا آمران ترور در سطح واقعی :
1- آمر ترجیح می دهد از شیوه حذف فیزیکی قربانی به این دلیل استفاده کند که سهلترین راه دسترسی وی به هدف بعدی می باشد.
2- آمر در راه رسیدن به اهداف خود با ترور قربانی  هزینه کمتری در مقایسه با سایر شیوه ها می پردازد.
3- نابودی قربانی سرعت دستیابی آمر را به اهداف آتی افزایش می دهد.
4- سازمان سوپر ایگو یا اخلاقی آمر تحت تاثیر تکانه های اید یا نهاد دچار ضعف و ناتوانی شده است و بناچار شیوه های برخاسته از اید با هدف ارضاء فوری و سریع و رفتارهای ابتدایی و واپس گرایانه متکی بر نابود گرایی در الویت قرار می گیرد.
          رفتار قربانی در سطح وهمی :
1- قربانی بصورت ارادی یا غیر ارادی در مسیر تعارضات حل نشده آمر قرار می گیرد. اهمیت وی با توجه به موقعیت قرار گیری وی در این مسیر تعیین می گردد و نه خصوصیات فردی وی.
2- شرایط قربانی می تواند  به تحریک هسته های وهمزای قدرتمندی در آمر بیانجامد که رفتار ترور را توسط وی صادر نماید.
3- قربانی به دلیل غفلت وهمی در مسیر تکانه های خشم آلود آمر قرار می گیرد و در نهایت با نابودی خویش با ترور هزینه این غفلت وهمی خویش را می پردازد.
4- قربانی ارضای وهمی خویش را در ادامه تعارض با آمر می پندارد و در مقابل آمر نیز با نابود ساختن وی ارضاء  او را مورد حمله قرار می دهد.
          رفتار قربانی در سطح واقعی :
1- قربانی به دلیل تبعیت از چهارچوبهای تعیین شده ای مورد حمله قرار می گیرد که در تضاد منافع با خواسته های آمر است.
2- قربانی  عضوی از مجموعه ای است که نابودی آن مجموعه یا بخشهایی از آن خواسته آمر محسوب می شود.
3- قربانی خواسته یا ناخواسته با رفتارهای خود به تحکیم  پایه های ساختاری می پردازد که آمر مایل به تضعیف آن است .
          رفتار عامل یا مجری ترور در سطح وهمی :
1- عامل ترور هسته های وهمی متراکمی  را دارا می باشد که  با نابود سازی قربانی به ارضاء دست می یابد.
2- مجری یا عامل تروردر غیاب سوپر ایگوی یا من برتر اخلاقی در سازمان روانی خویش به تکانه های اید یا نهاد گردن می نهد  و با اطاعت از آمر به خشنودی وهمی می رسد.
3- سیستم وهمی عامل یا مجری ترور با ادغام در سازمان وهمی آمر انگیزه های مشترک و پیوسته ای را با وی می یابد که در نهایت رفتار اقدام به ترور ماحصل و نتیجه این همانند سازی وهمی آمر و عامل می گردد.
          رفتار عامل یا مجری در سطح واقعیت :
1- عامل ترور در چهارچوب قراردادی  معین عمل نموده و دستمزد خود را در قبال آن دریافت می نماید.
2- عامل ترور بخشی از چهارچوبی است که با آمر اهداف مشترکی را دنبال می نماید.
3- عامل می تواند  خواسته یا ناخواسته در مسیر تعارضات آمر با قربانی قرار گرفته باشد .
4- شرایط فردی عامل و انگیزه های وی از رفتار ترور قابلیت محاسبه ار لحاظ سود و زیان را دارا می باشد.