مراجع بر روی نیم تخت روانکاوی دراز کشیده است و فرصتی ناب در اختیار خود و
درمانگرش قرارمی دهد تا اوهام ناخودآگاه خود را وارسی کند و در فضای تداعی
آزاد در آزادی مطلق با تخلیه آنها را به سطح خودآگاهی بکشاند. برون ریزی
بتدریج مسمومیتهای روانی و وهمی فرد را تسکین می دهد و در طی جلسات متوالی
علایم بیمارگونه از بین رفته و بهبودی جایگزین آن می گردد. اینجا سخن از
چگونگی یا چرایی این عملیات نیست بلکه پدیده دیگری خودنمایی می کند که
بسیار سوال برانگیز و حیرت آور است. در این فرآیند پیچیده کالبد شکافی
اوهام در جریان تداعی آزاد عنصر زمان معنا و مفهوم خود را از دست می دهد.
به عبارت دیگر رها سازی فرد از چنگال هیولای وهمی زمان در جریان هدایت وی
به سمت واقعیت کارکردی شفابخش می یابد. بر اساس این نگاه اسارت فرد در بند
اوهام گوناگون با وهمی قویتر بنام زمان کامل می شود. آنچه که بر بشر و
نیاکان ابتدایی وی گذشته است به مرور و در طی میلیونها سال به پیدایش وهمی
قدرتمند بنام زمان منجر گردیده است که همانند سایر ساختارهای وهمی کارکردی
مغایر با واقعیت و خودآگاهی دارد و بصورتی خودمختار به کنش می پردازد و بر
سایر اوهام تاثیر گذاشته و از آنها تاثیر می پذیرد. عملیات رواندرمانی بر
اساس رویکرد روانکاوانه با این تبیین جدید می تواند با رهاسازی فرد از یوغ
وهم قدرتمند زمان تکمیل شود.
سالها تجربه روانکاوی این فرصت ارزشمند را در اختیار من گذاشته است که فن
تحلیل اوهام را بصورتی موفقیت آمیز با مراجعانم بکار گیرم . در این گذر
ارزشمند سوالات بیشماری به ذهن متبادر شده است که پاسخ به هر کدام می تواند
رمز گشایی بخشی از هستی بشر را باعث گردد. اما در صورت پاسخ به این سوال
که " آیا زمان مفهومی وهمی است ؟ " می توان ارکان بسیاری از رفتارها و
تولیدات روانی و ذهنی و هیجانی بشر را مورد بازشناسی و تعریف مجدد قرار
داد.
در واقعیت زمان مفهومی قراردادی دارد. بشر در جهت تسهیل امور خود و با مدد
گرفتن از چرخش ماه و زمین و توالی روز و شب با مفروضه هایی کاملا" ساختگی
ساعت و روز و ماه و سال را خلق نمود تا بتواند تعریف راحت تری از گذشت
زمان را ایجاد نماید. سوال اینجاست که آیا ریشه این مفهوم قراردادی زمان به
مفهومی وهمی در سازمان ناخودآگاهی بشر متصل است ؟ در قبل از بشر مدرن که
این قرارداد هنوز در واقعیت وجود نداشت سازوکار وهمی دیگری با مبنایی صد
در صد وهمی وجود داشته است که که مشترک بین انسان و سایر جانداران بوده است
و در جریان تکامل خاصیت وهمی یافته است و هم اکنون با کارکرد توانمند و
گسترده خود در قالب ناخودآگاهی بشر به حیات خود ادامه می دهد؟
در بررسی محتویات وهمی ناخودآگاه ذهنی مراجعانم نوعی همگرایی و همراهی چند
لایه مشاهده کرده ام که علیرغم ماهیت وهمی خود نوعی هدفمند وهمی در جهت
ارضا و تسکین و تشفی را باعث می شوند. به نظر می رسد در فرآیند درمان در
صورت وقوع رویدادی که این هدفمندی وهمی را مورد حمله قرار دهد جریان درمان
تسریع شدیدی می یابد و حذف علایم با سرعت بیشتر صورت می گیرد و رهایی فرد
از علایم آسیب زننده و رنجزا را باعث می شود. چنین اتفاقی را به هنگام وصل
ساختن هسته های وهمی مراجع در جریان تفسیر های درمانی و ایجاد پدیده بینش
به وفور ملاحظه می نماییم. در این مواقع درمانگر با تفسیر لایه های چندگانه
سازمان وهمی مراجع ناخواسته وهم زمان را از لابلای هسته های وهمی
بیمارساز حذف نموده و جریانات وهمی مراجع را در کنار یکدیگر قرار می دهد.
هر چه درمانگر در این جهت بیشتر تلاش نماید گذر مراجع به دنیای واقعیت سرعت
بیشتر می یابد و هسته های وهمی در برخورد با یکدیگر و با مواجهه با
جریانات کشاننده به واقعیت ضعیف تر شده و در نهایت به حذف علایم بیمارگونه
می انجامد.
بنابراین با حذف وهم قدرتمند زمان رویدادهای وهمزای گذشته فرد که در سطح
ناخودآگاهی و میان آگاهی فرد در حال فعالیت است بصورت همزمان فعال شده و
با توجه به کارکردهای متناقض و متعارض خود فرآیند بینش یابی را با کمک
درمانگر تشدید کرده و با از بین بردن یکدیگر واقعیت یابی را تحریک می
نماید. سوالی که در اینجا مطرح می شود این است که " در صورت حذف وهم زمان
که به نحوی با حیات بشریت گره خورده است چه تغییرات و تداخلاتی با زندگی در
سطح واقعیت روی خواهد داد ؟ " و " اگر وهم طول زمان از زندگی بشر پاک شود
پس چه چیزی را می توانیم جایگزین آن نماییم؟ " و " آیا تاریخ فاقد طول است
و در یک نقطه متجمع اتفاق می افتد ؟ " و " آیا مرگ و زندگی مفهومی وهمی
است ؟" و " آیا بشریت از ابتدا و انتها در یک نقطه قرار دارد و در یک سطح
همانند سایه های گوناگونی که بر روی یکدیگر قرار می گیرند عمل می نماید ؟" و
" آیا هستی در یک فرآیند نقطه ای و نه طولی در جریان است ؟"
پاسخ به این سوالات می تواند به رمزگشایی پدیده خلقت کمک نموده و افق نوینی را در برابر ما بگشاید.