۱۳۹۱ خرداد ۲۹, دوشنبه

روانکاوی مردان ایرانی

          اگر میانگین سن روانی جهانی را نوجوانی در نظر بگیریم ایرانیان در مرحله اواخر کودکی و به زبان دقیقتر در " دوره پیش بلوغ " قرار می گیرند. در مقایسه با کشورهای اطراف نظیر عربستان و امارات و کویت و بحرین و قطر و عمان که در سن روانی خردسالی قرار دارند شاید شرایط بهتری برای ایرانیان متصور شد . هر چند در میان این کشورها نیز تفاوتهای گوناگونی از جنبه های مختلف روانشناختی وجود دارد اما در این پژوهش شباهت سیستم اوهام روانی و عاطفی و هیجانی مردمان این سرزمینها مورد بررسی قرار گرفته است.

           در طی بیست سال رواندرمانی و روانکاوی و صرف هزاران ساعت با مراجعان گوناگون به عنوان یک روانکاو شباهتهایی را در بین مردان ایرانی از لحاظ خصوصیات رفتاری و وهمی دیده ام که به نظر ریشه در عوامل ایجاد کننده تاریخی و اجتماعی و خانوادگی خاصی دارد که در بین مردان سایر کشورها دیده نمی شود. به عنوان یک آسیب شناس روانی این موارد متمایز در مردان ایرانی را با نگاهی آسیب شناسانه و بیطرفانه و علمی و بدون تعصب مورد بررسی قرار داده و خلاصه یافته های خود را به شرح زیر می آورم:

           الف - جامعه ایرانی در مرحله گذار قرار دارد. گذار یعنی ایجاد تعادل بین گذشته و آینده . کرمی که می خواهد پوست بیندازد و تبدیل به پروانه ای شود تا پرواز را تجربه کند. کودکی که آرزویش قد کشیدن و ورود به دنیای بزرگسالان است . چنین مرحله ای دارای سازمان وهمی ترکیبی از اوهام غریزی خردسالانه و اوهام تکمیلی بزرگسالانه است. معجونی درهم و نامشخص و نامتمایز که در شرایطی خاص شباهت عجیبی به اوهام شبه سایکوتیک و اسکیزوفرنی وار بیماران مبتلا به این نوع جنون دارد. مردان ایرانی به عنوان نیمی از جمعیت این سرزمین چهارچوبهای رفتاری دوره گذار را از خود به خوبی نشان می دهند. اوهام غریزی خردسالانه آنان در رفتارهای نابالغانه در رابطه با مردان دیگر به شکل رقابت خشم آلود و در برابر زنان کودک وارانه و مادرجویانه است. رفتارهای وهمی تکمیلی بزرگسالانه آنان به شکلی اغراق آمیز و افراطی رنگ و بوی تقلید و نگاه به آن سوی دریاها و دست دیگران دارد. چنین شرایطی به وضعیتی از عدم تعادل رفتاری و هیجانی دامن می زند که نمودهای مخرب آن را در آسیبهای اجتماعی و خانوادگی و روانی در حال حاضر می بینیم.

           ب- مردان ایرانی در صندلی مقابل یک روانکاو دوگانگی عجیبی از خود نشان می دهند . از یکسو به شکلی افراطی سعی در توانمند نشان دادن خود را دارند و از دیگر سو مدام به عجز و ناتوانی و درماندگی خود اشاره دارند. این رفت و برگشتهای وهمی ریشه در سازمان وهمی پر نوسان آنان دارد که از حقارت نوزادی درمانده و ضعیف تا بزرگمنشی بزرگسالی توانمند متغیر است. چنین دامنه تغییری در سیستم وهمی مردان ایرانی را می توان به رفتارهای مبتلاین به اختلال دو قطبی تشبیه نمود که رفتارهایشان در سطج افسردگی و شیدایی در حال تبدیل است. بسیاری از زنان در جامعه ایرانی پس از ازدواج نگرانی دائم از تغییر رفتارهای شوهرانشان دارند و این دلهره واقعیتی است که برای این زنان تلخ و دردناک و گزنده است. نتیجه این شده است که از هر دو ازدواج یکی به طلاق می انجامد. بیست درصد طلاق قانونی و سی درصد طلاق عاطفی .هر چند نمی توان علت طلاق را فقط در این عامل جست اما از نقش مهم آن نیز نمی توان غافل گردید.

           ج - مردان ایرانی از کودکی تحقیر مادر را توسط پدر دیده اند و در آغوش همان مادر هم محبت گرفته اند. بعدها در زندگی مشترک خود این تضادرفتاری را به صورت تمایل شدید به دریافت محبت از زن و همزمان تحقیر وی ابراز نمایند. اکثریت مردان ایرانی در جستجوی مادری به عنوان همسر به خواستگاری می روند و پس از رسیدن به آغوش نگاه و رفتارهای وهمی تحقیر آمیز را چاشنی دائمی زندگی خود با همخوابه هایشان می کنند. آشکارترین نمود این تحقیرها را می توان در ناسزاهای مردان ایرانی یافت. فحشهای ناموسی که در برگیرنده مادر و خواهر و همسر است به عنوان فرافکنی این تمایل ناخودآگاه به تحقیر زنان که از اوهام کودکی آنان و ارتباطات پدران و مادران سرچشمه می گیرد در بین مردان ایرانی بسیار شایع می باشد.

           د - درون و بیرون مردان ایرانی تفاوتهای بنیادی و اساسی با هم دارد. مرد ایرانی این توانایی را دارد که در همان لحظه ای که گلی به دیگری می هد در ذهن خود طناب داری هم برای وی مهیا سازد. نماز شب می خواند اما اختلاس سه هزار میلیاردی هم می کند. مرد ایرانی به قول حافظ چون به خلوت می شود آن کار دیگر می کند. در روز مومن است و در شب فاجر . چون جلادی روز سر می زند و شب با معشوقش از محبت و عشق سخنها می گوید. تحلیل چنین دوگانگی نیز به سازمان اوهام خاص مردان ایرانی بر می گردد. در روانکاوی هنگامی که از عشق و نفرت سخن می گوئیم آن را دو روی یک سکه در نظر می گیریم. مردان ایرانی تجربه همزمان عشق و نفرت در روابط والدین را در دوران کودکی خود تجربه نموده اند. بر اساس قانون تعمیم وهمی این اوهام بتدریج سلطه خود را در تمامی جنبه های رفتاری فرد می گسترانند. نتیجه آن به شکل رفتارهای متضاد و ناهمگون و گاه بشدت آسیب زننده نمایان می گردد.

           ه - در درون ساختار وهمی ناخودآگاه مردان ایرانی با پدیده پیچیده دیگری نیز روبرو می شویم که در تفسیر آن باید آگاهی از مبانی اولیه روانکاوی داشته باشیم تا قادر به درک آن گردیم. مردان ایرانی با هر سطحی از سواد به خود اجازه می دهند در مورد هر چیزی اظهار نظر کنند و عجیب هم بر نظر خود پافشاری می کنند. در درون خانواده با عنوان عامیانه مردسالاری از آن نام برده می شود و در عرصه اجتماعی و سیاسی به شکل پافشاریهای کودکانه بر موضوعاتی است که از نظر علمی مطرود و ناموجه هستند. تاریخ ایران سرشار از اشتباهات صاحبان قدرتی است که بر اساس انگاره های وهمی ناخودآگاه خود فاجعه آفریدند و بر این نتایج ناگوار مهر افتخار زدند و تاوان آن را بر عهده نسلهای بینوای بعد گذاشتند. این جریان وهمی آسیب زننده در سطح کلان را می توان با تفسیر وهمی مکانیسم جبران روشن ساخت. ایرانیان در طی قرنها تحقیر تاریخی توسط روم و عرب و مغول و روس و انگلیس و امریکا و غیره در ناخودآگاه جمعی خود همیشه دردی جانکاه از طرد و تحقیر را به دوش کشیده اند. برای سرپوش گذاشتن بر این رنج نامقبول اوهام جبران کننده به شکل گرایش افراطی به انگاره های بزرگمنشانه و خود بزرگ بینی نوروتیک و بیمارگونه عمل نموده اند. تلاش ایرانیان برای مجزا بودن از دیگران و تصورات ناسیونالیستی و پوشاندن تاریخ پر از درد و زخم با حریر وهمی افتخار و عظمت تلاشهایی جبرانی برای کاستن از این مرارت تاریخی می باشد. در درون فرهنگ جامعه ایرانی بر اساس کارکرد مکانیسم دفاعی جبران در قالب ستایش نمودهای مذکر و مردانه به گونه ای اغراق آمیر نمایش داده می شود که به نادیدن بخش دیگر این جامعه یعنی زنان انجامیده است. مردانی که با کنترل زنان قصد جبران ناتوانیهایشان را در سایر عرصه های زندگی روانی واجتماعی خود دارند. رواج زن ستیزی در جامعه ایران کارکردی تاریخی دارد و به دوره کنونی محدود نمی شود.


۱۳۹۱ خرداد ۱۹, جمعه

روانکاوی بشار اسد : ترکیب فاجعه بار وسواس و قدرت

         حافظ اسد سه پسر داشت : اولی " باصل " که همچون پدر سرسخت و یکدنده بود و در رسیدن به قدرت تاب تحمل هیچ مانعی را نداشت و در نهایت تاوان عجله خود را با جان خویش پرداخت و در یک تصفیه خونین درون خانوادگی در سانحه ای ساختگی توسط پدر به قتل رسید تا هوس توطئه برای همیشه در او خاموش شود. دومی " بشار " که سالها در رقابتی نفسگیر سایه برادر بزرگتر را همیشه بر سر خویش حس کرده بود و رنجیده خاطر از او ادامه تحصیل پیشه ساخت تا در فرصتی مناسب سودای برادر نامراد خویش را پیروزمندانه در کف گیرد و حقارت نهادینه شده از خردسالی در وجود خویش را با غرور و قدرت جایگزین ساخته و بر سریر باصل تکیه زند. سومی " ماهر " که همچون همه فرزندان آخر نگاه به دست بزرگترها داشت که به حمایت از او برخیزند و به ناچار در آن گرد و خاک میدان نبرد دو برادر بزرگتر به گوشه انزوا خزیده بود بلکه آسیبی را تجربه نکند و در نهایت به منصبی حقیر و خرد در دربار پدر و برادر قانع گردید و در حال حاضر نیز دور از هیاهو به کار خود مشغول است.
          برای بررسی ساختار روانی و وهمی بشار اسد به عنوان یک روانکاو و تحلیلگر شخصیتی باید ابتدا پدر او را از این لحاظ نیک بشناسیم تا به درک خصوصیات شخصیتی فرزند خلف وی نائل شویم. پدر از اقلیت مذهبی علوی سوریه است که با کودتایی قدرت را به دست آورد و در هیاهوی جنگ سرد ابرقدرتها و نبرد اعراب و اسرائیل توانست به تحکیم قدرت خویش بپردازد . بیرحمی های وی در کشتار مخالفان داخلی و قتل عامهای وحشیانه سوری ها خاطره تلخی را از اسدها در روان سوری ها به جا گذاشته که فرزند وی که از قضا همان رویه پدر را دنبال می کند باید تاوان آن را پس بدهد. آنچه که از گفته ها و نوشته ها و شیوه حکمرانی وی به جا مانده است از روحیه نظامی گری و فاقد انعطاف حافظ اسد حکایت دارد. تنشهای اعراب با اسرائیل فرصت خوبی برای وی فراهم آورد که در داخل به بسط قدرت اقلیت علوی با سرکوبی کامل بپردازد و سی سال بر مسند قدرت بدون هیچ رقیبی باقی بماند. از لحاظ آسیب شناس روانی خصوصیات وی انطباق کاملی با علائم سایکو پاتی یا ضد اجتماعی دارد که در صدام حسین نیز وجود داشت و از قضا هر دو آنها مرام بعثی را دنبال می نمودند. کم صبری و ارضای فوری خواستها و نیازها و بیرحمی و شقاوت بی نهایت و حفظ قدرت به هر بهایی عناصر رفتاری وی را شامل می گردید.
          بشار اسد در فضای روانی متعارضی رشد یافته بود. مثلث عاطفی وی سه جریان قدرتمند را در بر می گرفت  که شامل پدر و مادر و برادر بزرگ بود. رابطه با برادر آمیخته ای از حسادت  و رقابت و میل به نابود ساختن وی  و با پدر تمایل به همانند سازی و مشابهت و با مادر تبادل عاطفی نیمه و ناتمام و ناکام ساز . چنین تابلوی بالینی در دوران کودکی و ادامه آن تا بزرگسالی منجر به ایجاد جریانات وهمی و هیجانی وسواس ساز در بشار اسد گردیده است که منجر به رفتارهای کنونی وی در عرصه داخلی سوریه و جهان شده و به دلیل فقدان عناصر سالم و بهنجار عاقبتی بس وخیم برای خود و خانواده اش و اقلیت علوی فراهم نموده است . اهم این خصوصیات روانشناختی و وهمی وی با نگاه روانکاوانه به شرح زیر می باشد:
          الف : ژستها و رفتارها و حرکات چهره وی در سخنرانیها و اجتماعات و درون خانواده سرد و خشک و فاقد هرگونه هیجان واقعی و طبیعی می باشد. در نگاه اول نمی توان به درون وی نفوذ نمود و از پنجره احساسات وی به محتویات ذهنی و خودآگاه و ناخودآگاه وی نظر افکند. هیجانات وی در فیلمهای گوناگونی که در دسترس است مصنوعی و با حسی آمیخته به اجبار و نمایش  ابراز می شود. حرکات دست و بدن همانند همه افراد مبتلا به اختلال شخصیتی وسواس همراه با ریتم و تکرار با کلمات است. تاکید دائمی و پایان ناپذیر وی بر گفته هایش با حرکات سر و دست قطعیت وجود جریانات وسواسی را در سازمان روانی و عاطفی و هیجانی وی بیشتر بر ما آشکار می سازد.
          ب: با توجه به اینکه ساختار اولیه رفتارهای وسواسی اضطراب می باشد با بررسی صحنه ها و فیلمهای موجود از وی در موقعیتهای گوناگون به وجود این سازمان وهمی اضطراب زا اطمینان می یابیم. سرعت زیاد در سخن گفتن و استفاده از کلمات تکراری و نگاه نگران و حرکات دستها و بدن و سر که مکانیسم تخلیه اضطراب را در وی فعال می سازد ما را به وجود این هسته های اضطراب زا که محصول مثلث شوم و آسیب زننده روابط اولیه وی که پدر و مادر و برادر می باشد و ریشه در شرایط پر تنش کودکی وی داشته است رهنمون می نماید.
          پ: نقش پر رنگ شرایط کودکی بشار اسد را می توانیم در رفتارهای مواجهه ای وی در بحران داخلی و جهانی مشاهده کنیم. همانند سازی با پدر با استفاده بی رویه از خشونت و کشتار و بیرحمانه مخالفان و ایجاد رعب و وحشت و استفاده از نظامیان و شبه نظامیان وفادار به خود در حد افراط نشان داده می شود. رفتاری را که سالها در برابر برادر بزرگتر خود از همان اوایل زندگی تمرین کرده بود را با شقاوتی شدید در برابر مردمان و مخالفان به نمایش می گذارد. معنای نبرد وی این است : " هیچکس را در قدرت با خود شریک نخواهم کرد چون هیچگاه برادر مرا در قدرت با خود شریک نکرد." رابطه بشار اسد با مادر به شکلی متفاوت اکنون تظاهر می کند . بی اعتمادی به مادر به دلیل داشتن دو برادر بزرگتر و کوچکتر از خود و قرار داشتن در میانه این میدان و محبت ناتمام مادر اکنون تردیدی جانکاه در بشار اسد به تمامی روشها و طرحهای صلحی است که توسط دیگران ارائه می شود. دیگرانی که از نظر وی غیر قابل اطمینان و دروغگو و ناکام کننده اند و در سر قصد آسیب رساندن به وی را دارند.
          نتیجه : بشار اسد کشتار بیرحمانه را در درون سوریه ادامه خواهد داد و در راستای تسلط اوهام اقتدارگرایانه و بدبینانه و همچنین شیوه عمل وسواسگونه خود که هیچگونه انعطاف و تغییری را در خود جای نمی دهد تا آخرین لحظات بر اساس سیستم وهمی آسیب دیده و متکی بر اوهام کنترل کننده با ماهیت وسواسی مقاومت خواهد نمود.
          راه حل : مخالفان وی باید با در نظر گرفتن وضعیت روانی وی جریان وسواسگونه مقابله ای او را به سمت و سوی مراحل قبل و بعد از تسلط اوهام وسواس ساز وی بکشانند. ترفندهایی که به افزایش اضطراب در وی بیانجامد که مکانیسمهای قبل از وسواس به حساب می آید و شیوه هایی که منجر به ایجاد افسردگی و درماندگی در او شود که مربوط به دوران پس از وسواس به حساب می آید.