۱۳۸۹ فروردین ۸, یکشنبه

خود ارضائی : تلاقی اوهام ناخودآگاه با هورمونهای جنسی

خود ارضائی یا استمناء یا به عبارت عامیانه اش جلق زدن به خودی خود هیچگونه عوارض جسمی یا روانی ندارد . بیماران زیادی داشته ام که به دلیل تصورات نادرست و افکار بی پایه و اساس و تلقینات افراد نادان و ناآگاه در خصوص خودارضائی خود را به وادی نابودی و بیماری کشانده اند. شایعترین علامت مرضی مربوط به آن احساس گناه شدیدی است که فرد را گاه تا پای افسردگی شدید و خودکشی نیز می کشاند. زمانی می توانیم از خودارضائی بعنوان یک آسیب یاد کنیم که انجام آن روند عادی زندگی فرد را مختل نموده و موجب صدمات جدی به سلامتی وی گردد. یکی از بیمارانم با تشخیص خود ارضائی وسواسگونه روزانه حدود چهل بار دست به اینکار می زد و تقریبا" زندگی وی بشدت مختل شده بود. در پژوهشهایی که با مراجعانم در این زمینه داشته ام چند عامل اصلی ایجاد کننده و یا تشدید کننده خود ارضائی را پیدا نموده ام که در اینجا بدانها اشاره می کنم:
الف - خودارضائی به عنوان یک تسکین دهنده قوی : در موقعیتهای بحرانی و پر استرس انجام خودارضائی می تواند سیستم عصبی را تا حدی دچار آرامش و سستی نماید. در این موارد خودارضائی نقش سپری در مقابل هیجانها را ایفا می نماید.
ب - خودارضائی و مکانیسم جبران : در این موارد فرد عمل خودارضائی را برای جبران کاستیها و کمبودها و بخصوص ناکامیهای عاطفی خود مورد استفاده قرار می دهد.
ج - خود ارضائی و مکانیسم تخلیه روانی : در مواقعی که ساختار روانی فرد قادر به حل یک تعارض و یا واکنش مقابله ای جدی در برابر آن نباشد خود ارضائی می تواند با کارکرد تخلیه ای خود نوعی مکانیسم تخلیه ای ناخودآگاه را فعال سازد که فرد را از رودررویی با موقعیت تعارض آمیز و یا ناخوشایند دور نگه می دارد.
د - خودارضائی در سنین مختلف معانی گوناگونی دارد. در کودکان لذت ناشی از آن می تواند جایگزینی برای کمبود محبت در خانواده باشد . در نوجوانان خودارضائی با هویت یابی مردانگی و یا زنانگی در ارتباط است و از شدت بحران ناشی از بلوغ می کاهد . در بزرگسالان می تواند جایگزینی برای سکس واقعی شود و شخص را از اضطراب و دلهره ناشی از رویارویی با جنس مخالف آسوده می سازد.

۱۳۸۸ اسفند ۱۹, چهارشنبه

سه تا شش سالگی : سن آغاز آسیبهای جنسی { یک یافته جدید }

پژوهشهای گوناگون کمتر به نقش عوامل ژنتیک در ایجاد آسیبهای جنسی تاکید دارند. به عنوان یک روان شناس و رواندرمانگر با مراجعان زیادی که از مشکلاتی نظیر گرایشان همجنس خواهانه و اختلال هویت جنسی و تمایلات لزبینی رنج می بردند سرو کار داشته ام. این نکنه را در اکثریت قریب به اتفاق این مراجعان مشترک یافتم که در دوره سنی سه تا شش سالگیشان به گونه ای خاص در معرض شرایط پرورشی متفاوتی با دیگران قرار داشته اند که آنها را از افراد غیر مبتلا متمایز می سازد. این تفاوتها را می توانم در طبقه بندی زیر خلاصه نمایم :
1- جایگاه کودک در خانواده از لحاظ جنسیت : قرار داشتن یک دختر در بین چند پسر یا یک پسر در میان چند دختر
2- نزدیک یا دور بودن به والد غیر همجنس: رابطه بسیار نزدیک پسر با مادر یا دختر با پدر
3- جنسیت همبازیهای این دوره سنی : پسر با همبازیهای دختر یا دختر با همبازیهای پسر
4- تجربیات و بازیهای جنسی در دوره سنی سه تا شش سالگی توسط همجنسان
5- تحریکات جنسی پیشرس توسط والدین غیر همجنس
نتیجه اینکه قرار گرفتن در شرایط خاص و آسیب زای نا همگون و نامتعادل جنسی در کودکی می تواند نقش قوی و تعیین کننده ای در ایجاد تعارضات و اختلالات جنسی در آینده ایفا نماید.

۱۳۸۸ اسفند ۱۵, شنبه

واپس روی به مثابه یک اختلال - یک یافته جدید

آیا علائم مرضی می توانند نوعی واپس روی یا regression به گذشته باشند ؟ این سئوالی است که مدتها در رابطه با مراجعانم در ذهنم داشته ام. جواب می تواند مثبت باشد. شرح حال این مراجع را بصورت کوتاه می آورم تا پاسخی به سئوال بالا باشد:
دختر 18 ساله با علائم تهوع و استفراغ شدید و عوارض ناشی از سوء تغذیه همراه آن با مشخصه های اضطراب و دلهره آشکاربا رد کامل دلایل ارگانیک که حدود چهار سال سابقه ابتلاء را از خود نشان می دهد. دارای یک برادر بزرگتر با چهار سال اختلاف سنی است. دهها پزشک با تخصصهای گوناگون قادر به تشخیص بیماری وی نشده اند و انبوهی از داروها را بصورت مرتب مصرف می کند و کوچکترین تغییری در وی ایجاد نشده است. مادر علائم اختلال هیستریک را نشان می دهد و برخورد نمایشی و اغراقگرانه و هیجانی در بیان حالات دختر از خود ظاهر می سازد. مراجع در پاسخ به سئوال من که آیا مادر برادرت را بیشتر دوست دارد یا تو را جواب می دهد برادرم را . همچنین ادامه می دهد که این احساس تبعیض و بیعدالتی از سوی مادر را از کلاس اول دبستان احساس و درک می کرده است. مادر در بخشی دیگر از اظهاراتش می گوید دخترش تا هفت ماهگی دچار استفراغ شدیدی بوده است که پزشکان از وی قطع امید زنده ماندن نموده اند.
تشخیص اولیه : علائم مرضی فعلی مراجع در اصل نوعی واپس روی به دوران قبل از هفت ماهگی وی می باشد. به عبارت دیگر مراجع با گریز به علائم بیماری بدنی دوران نوزادی به شیوه ای سمبولیک به دنبال یافتن محبت و توجهی بوده است که در طول زندگیش از وی دریغ شده است. در حقیقت وی در عملیاتی سازوکارهای ناخودآگاه روانی را در جهت کسب محبت و آرامش و امنیت دوران نوزادی و برگشت به آغوش مادر را در قالب مکانیسم دفاعی واپس روی به کار گرفته است.
با چنین نگاه تشخیصی دقیق به مراجع طی هفت جلسه روان درمانی تمامی علائم روانی و بدنی وی حذف گردید! و زندگی عادی را از سر گرفت.