زن در جامعه ایرانی همیشه اسباب مناقشه مردان بوده است. رفتارهای متعارض و چندگانه
نسبت به زنان ریشه در چهارچوبهای تاریخی و فرهنگی و اجتماعی گوناگونی دارد که هر
کدام از بار روانشناختی خاصی برخوردار است . تا قبل از مهاجرت باستانی ایرانیان از
نواحی رود سند به سمت پارس آنگونه که در الهه آناهیتا می بینم سمبل باروری بود.
سینه پر شیری که در مجسمه های آناهیتا از دوران باستان نماد زنانگی به حساب می آمد
زن را به عنصری از طبیعت متصل می ساخت که بس جایگاهی رفیع و در حد الهه ای بزرگ به
نمایش در می آمد که شایسته پرستیدن بود . ستایشگری زنان در طی هزاران سال تبدیل به
واپس روی روانی و آنگاه مادر پنداری زنان شد که نمودهای آن را در رفتارهای کنونی
مردان در حال حاضر با زنان مشاهده می کنیم. در مقاله روانکاوی مردان ایرانی گفتم که
مردان ایرانی در جستجوی مادر گمشده یا ابتدایی یا وهمی خود به سوی زنان روی می
آورند و هنگامی که به زن رسیدند و مادر وهمی خود را در آغوش کشیدند با رویکردی مرد
سالارانه باقی مانده از پدران خود او را به اسارت خویش در می آورند تا مبادا آغوش
وی را از دست دهند و ناکامی خردسالانه وهمی همراه با اضطراب دوران اولیه زندگی خویش
را دوباره تجربه سازند. چنین رفتاری از سوی مردان در طی قرنها باعث تثبیت رفتارهایی
در زنان گردیده که به پیدایش سازمان وهمی خاص در ذهن و روان منجر شده است که با
علائم و خصوصیاتی در بخشهای ناخودآگاهی و خودآگاهی آنان انجامیده که به اختصار در
بندهای زیر به آن اشاره می نماییم.
الف : زنان ایرانی سلطه پذیری را از
زمان تولد خویش تا لحظه مرگ تمرین می کنند. چنین رویه ای در ساختار وهمی و رفتاری
زنان ایرانی با نگاه مرد سالارانه مردان پیوند دارد. مردان سلطه گر رفتارهای سلطه
پذیرانه را در زنان ایجاد و گسترش داده و اوهام انفعالی را درآنان تقویت می نمایند.
سلطه گری مردانه ریشه در اضطراب از دست دادن مادر دارد. این مردان با رویکردهای
افراطی در قبال زنان سعی در نگهداری آنان تا ابد برای خویشتن دارند.
ب : با حمله اعراب و بسط نفوذ تازیان
نگرش آنها به زن و ماهیت کاملا" زمینی آن با نگرش آسمانی ایرانی در هم آمیخت و
سرچشمه نگاه متضاد به هویت زنانه در ایران گردید. در نگاه اعراب زن و کنیز و مادر و
خواهر و دختر همچون کالاهایی در اختیار مردان بودند که به دلیل ارزش مادی ای که
برای صاحبشان دارند باید سخت مراقب بود تا ضایع نشوند و دزدیده نگردند و تحت اختیار
دیگران قرار داده نشوند. فرهنگ اعراب زن آسمانی ایرانیان را که مادری بخشنده بود و
همتای باران به حساب می آمد را از آسمانها به زمین کشید و در خانه محبوس نمود و از
دید اغیار پنهان ساخت تا ارزش مادی آن برای صاحب وی محفوظ بماند. اما رگه هایی از
جنبه آسمانی بودن زنان در فرهنگ ایرانی مخلوط با اندیشه عرب باقی ماند و در آثار
شاعران بزرگ ایران زمین تصویر دوگانه زن را به خوبی می بینیم که نشاندهند چنین
تضادی است که تا زمان معاصر نیز در جامعه ایرانی وجود دارد.
ج : چهره دوگانه زنان در ایران به
اضطرابی بنیادین در بخشهای ناخودآگاهی ایرانیان انجامیده است که در نهایت اوهامی را
خلق نموده که به شکل رفتارهایی خاص در ارتباط با زنان انجامیده است. این رفتارها
نقطه اشتراکی یافته اند که نام آن را " انکار نمودهای زنانه " گذاشته ام. در جامعه
کنونی ایرانی هر نشانه ای از زنانگی باید بشدت حذف و مهار و کنترل گردد تا اضطراب
جمعی وهمی ناخودآگاهی که دردناک و رنج آور است موقتا" تسکین یابد. گسترش انکار این
نمودهای زنانه به لباس و چکمه و مانتوی کوتاه و آستین و جوراب و شال و حتی بریدن
پستان مانکنهای پلاستیکی مغازه های لباس فروشی و غیره نوعی رفتار وسواسگونه اجباری
است که مانند هر علامت وسواسی دیگر با تکرار و انجام خاصیت تسکینی اوهام دردآور
ناخودآگاهی عاملان آنرا به دنبال دارد.
د : نگاه قبیله ای و سنتی به زن در
ایران هنوز در ازدواجها به وفور رواج دارد. جامعه ایرانی هنوز در درون خود مدرنیته
را به دنیا نیاورده است و صرفا" سایه هایی از آن را می توان در بخشهایی که در
ارتباط با تکنولوژی جدید است مشاهده کرد. مادر پنداری وهمی قبیله ای هر چه از مرکز
کشور به سمت اطراف و حاشیه ها می رویم بیشتر می شود. در مرزهای ایران اوهام قبیله
گرایانه قدرت بیحد و عظیمی دارد و زنان از عوارض چنین اوهامی بشدت آسیب می
بینند.