۱۳۹۰ آبان ۲۶, پنجشنبه

روانکاوی قربانیان آقازادگی !

           احمد رضایی فرزند محسن رضایی در دبی خودکشی کرد. هر چند هنوز بطور کامل چند و چون مرگ وی مشخص نشده است اما تشخیص مرگ وی به عنوان خودکشی چندان بی ربط نمی باشد. منابع قانونی امارات نیز مرگ وی را خودکشی اعلام نموده اند. این اتفاق بهانه ای شد تا به احوال بخشی از افراد این جامعه که عنوان آقا زادگی را یدک می کشند بپردازیم و پرده از رنجی که از دگرگونگی اوضاع زندگیشان می کشند سخن به میان آوریم. ناهمسویی جریان زندگی آقازاده ها با همسن و سالهای غیر آقا زاده و عادیشان و زندگی آنها در اکواریومی بنام خانواده و قید و بندهای بیش از حدی که بر دست و پایشان نهاده می شود و در نتیجه تافته ای جدا بافته تلقی می گردند . فضای متعارض زندگی آنان با جریان عادی زندگی مردم کوچه و خیابان باعث ایجاد سازمانی وهمی و نا همخوان با واقعیت می گردد که تحت عنوان گسست روانی و رفتاری با محیط از آن نام می بریم. این گسست موجب ایجاد واکنشهایی در چهارچوب عواطف و احساسات فرد گردیده و در نهایت وی را به انزوای کامل و افسردگی و اقدامات نامتعارف و بیمارگونه سوق می دهد. در جامعه ایرانی ما در قالب آقا زادگی و آقا زادگان با طبقه ای نو ظهور به دلیل شرایط سیاسی و اجتماعی و فرهنگی مواجه می شویم که با سایر طبقات اجتماعی تفاوتهای اساسی و بنیادین دارند. این افراد به دلیل برخورداری از رانت قدرت پدران خود و دسترسی بیحد به امکانات زندگی و رفاه مطلق در شرایطی قرار می گیرند که از جهاتی می تواند بشدت آسیب زننده و نامتعارف تلقی گردد. با توجه به تجربه کاری خود به عنوان یک روانشناس در این زمینه عمده این شرایط را به شرح زیر ارائه می نمایم:

۱- به دلیل مشغله والدین فضای ارتباطی اعضای خانواده با ترکیبی از دخالتهای شغلی و کارکردهای عادی درون خانواده روبرو می شویم. کودکان این خانواده ها مجبورند از همان اوان خردسالی درگیر مسائلی شوند که چندان ضرورتی بدان ندارند و در عوض فرآیندهای طبیعی و عادی حاصل از ارتباطات عاطفی و هیجانی آنان دستخوش آسیب و بی توجهی قرار می گیرد.

۲- حساسیت شغلی والدین به خودی خود موجب کنترلهای افراطی بر روابط کودکان این خانواده ها با دیگران و بخصوص کودکان خانواده های عادی می گردد. با توجه به اینکه تعامل با همسن و سالها نقش مهمی در شکل گیری شخصیتی کودکان ایفا می نماید آقا زاده ها محرومیتهای جدی در این زمینه را تجربه می کنند که می تواند زمینه ساز ناتوانی های بعدی و شکل گیری ساختار روانی افسرده ساز در آنان گردد.

۳- به دلیل فاصله عاطفی و هیجانی والدین از فرزندان به علت مشغله زیاد فرزندان خانواده با انباشتگی نیازهای روانی در سازمان ذهنی خود روبرو می شوند. در طی سالیان متمادی این نیازها قابلیت ارضا و تخلیه و تسکین نمی یابند و در نهایت به شکل احساس ناکامی شدید بیرون ریخته شده و قابلیت ابتلا به افسردگی را در آقا زاده ها افزایش می دهد.

۴- در جلسات روان درمانی آقا زاده ها به خوبی می توان خشم ناشی از تابعیت همراه با تحمیل از والدین صاحب مقام را در قالب میل به تخریب و انهدام تصویر وهمی والدین در جریان برون ریزی وهمی در فرآیند تداعی آزاد مشاهده کرد. آنها می خواهند خود را از هر چیزی که به اطاعت وادارشان سازد برهانند و زنجیرهای اسارت طلایی که بر دست و پایشان سنگینی می کند را بدرانند و جامهای زهر مرصع خود را در زیر پا لگد کوب سازند.

۵- روابط درون خانوادگی آقا زاده ها همچون روابط والدین با مراکز قدرت از همان دوران ابتدای کودکی به شکل اطاعت محض شکل می گیرد. همه چیز در حول و حوش مسئولیت و اطاعت و فقدان پرسش و سئوال شکل گرفته و خواست و اراده فرزندان چندان اهمیتی ندارد. عاقبت این جریان به ناکامی و نتیجه حتمی آن یعنی افسردگی ختم می گردد.

۶- به دلیل فاصله روانی و رفتاری آقازاده ها از جامعه عادی و کنترل افراطی یک بعدی توسط والدین و تلاش در جهت مطیع ساختن آنان بتدریج ساختار وهمی آنان با رگه هایی از خود مرکز بینی و خود محوری و خود شیفتگی بیمارگونه شکل می گیرد. گاه این تشکیلات وهمی با ترکیب و تداخل با رانت بی انتهای قدرت که توسط والدین در اختیار فرزندان گذاشته می شود می تواند به ناهنجاریها و ناسازگاریهای جدی روانی منجر گردد. یکی از دلایل شیوع رفتارهای ضد اجتماعی در آقا زاده ها می تواند از چنین روندی برخوردار باشد.