۱۳۸۹ آبان ۲۶, چهارشنبه

روانشناسی سکولاریزم و آنتی سکولاریزم در ایران : جدالی خونین یا گذاری آرام ؟

دهه نود شمسی شاید تعیین کننده ترین سالهای تاریخ ایران زمین باشد. دو جریان نیرومند سیاسی و اجتماعی وفرهنگی به گامهای آخر بازی خود با هم نزدیک می شوند. اولین نمود آشکار این نبرد را در جنبش مشروطه و پیامدهای آن دیدیم که چگونه مشروطه و مشروعه زورآزمایی را آغازیدند و از دل آن وزن کشی تاریخی رضاخان میرپنج متولد گردید. ملی شدن صنعت نفت با محوریت مصدق و کاشانی از درون خود به تحکیم فرزند رضاشاه انجامید و انقلاب پنجاه و هفت نیز با حذف سکولارها عمر سی ساله اش را سپری می سازد. در این سی ساله اخیر شاید بارزترین و آشکارترین نبرد بین دو جریان سکولاریزم و آنتی سکولاریزم را تجربه نموده ایم. نیروهای آنتی سکولاریزم ترکیبی همگون از مذهبیون و سنتگرایان و بدنه قوی بازاریان و بخش عمده ای از نظامیان هستند که عمده قدرت را در چنگ خود نگه داشته اند .در مقابل نیروهای سکولاریست از طیفهای ناهمگون و پراکنده و بخشهای خاصی تشکیل شده اند که مزیت آنها ارتباطشان با جهان خارج و همراهی و همگامی با جریانات جهانی است. عمده دانشگاهیان و فرهیختگان و صاحبان تخصص و جریانات نواندیش و تجدید نظرگرایان با همراهی اقشار متوسط به بالا در زمره سکولاریستها به حساب می آیند. شباهتها و تفاوتهای این دو جریان به شرح زیر می باشد :
1-سکولاریستها به آزادی اندیشه و تساهل و تسامح و اخلاق جهانی معتقدند و در مقابل آنتی سکولاریستها به محدود سازی اندیشه و تحمیل گرایی و کنترل و اخلاق ابزارمند گرایش دارند.
2- سکولاریستها قدرت را برآمده از جمهور مردم و برای مردم و آنتی سکولاریستها قدرت را ابزاری برای حفظ قدرت و مهار نیروهای مقابله گر و مخالف بکار می گیرند.
3- سکولاریستها به سیستم نقد از درون متمایلند در حالیکه آنتی سکولاریستها با هر گونه نقدی بشدت مقابله می کنند چون نقادی را باعث سست شدن پایه های قدرت خود به حساب می آورند.
4- سکولاریزم ایرانی ریشه ای نهایتا" صد ساله دارد اما آنتی سکولاریستها با تکیه بر گرایشات دینی و موجهای اعتقادی برای خود نوعی پیشینه تاریخی کهن ساخته اند که برای حفظ قدرت به آن پناه آورده اند.
5- سکولاریستها از دوران نوجوانی خود گذشته اند و به پختگی روی آورده اند اما آنتی سکولاریستها وارد دوران کهنسالی خود شده اند.
6-سکولاریستها بدون دسترسی به منابع قدرت در سطوح تئوریک بشدت فربه وآماده اند در مقابل آنتی سکولاریستها با توجه به دسترسی به ثروت و در اختیار داشتن مراکز قدرت فاقد جایگاه تثوریک مستحکم اند اما در عوض حضور عملگرایانه فراگیری در کارکردهایشان از خود نشان می دهند.
7- سکولاریستهای ایرانی به دلیل همراهی با معیارهای جهانی از اقبال و پشتیبانی گسترده ای در جهان برخوردارند اما آنتی سکولاریستها روز به روز انزوای بیشتری را در سطح جهانی تجربه میکنند.
8- به دلیل نداشتن مبنای تئوریک قدرتمند و فراگیرو عدم اعتقاد ذاتی به پایه های علمی که ابزار سکولاریزم به حساب می آید  آنتی سکولاریستها پسرفت هول انگیزی در زمینه های اقتصادی و علمی و سیاسی باعث گردیده اند که چنین نتیجه ای تیغ انتقاد سکولاریستها را تیزتر کرده است.
9-آنتی سکولاریستها بدون توجه به ریشه های تقویت کننده سکولاریزم حملات خود را به گروههای مرجع آن یعنی سران و صاحبان تئوری یا رهبران آینده احتمالی این جریان متمرکز نموده اند و با افراط در برخوردهای امنیتی و ایجاد رعب و وحشت و استفاده بیش اندازه از عنصر زور و مجازات به بی اعتبار سازی خود سرعت می بخشند.
10- کنترل اجتماعی در حال حاضر در حد شعارگونه بشدت تبلیغ می شود اما به دلیل نداشتن تئوری و شیوه های جدید به شکلی مندرس و تکراری و قدیمی انجام می شود که در حال حاضر کارآمدی خود را از دست داده است.
11- آنتی سکولاریستها بدلیل فقدان زیر بنایی تئوریک دایره خود را آنچنان تنگ نموده اند که در برابر اندک تعارضی با یکدیگر بیرحمانه به حذف هم اقدام می کنند. بعد از انتخابات ریاست جمهوری بسیاری از هم پیمانان این جریان به مسلخ برده شدند یا اینکه به اردوگاه مقابل پیوستند.

سئوال اصلی این است : آیا آنتی سکولارهای ایرانی به دست خود کمر به نابودی خود بسته اند ؟ و سکولاریزم از درون این جریان تغذیه خواهد کرد ؟
جواب این سئوال را در دهه نود شمسی خواهیم یافت!!