۱۳۸۹ مهر ۱۲, دوشنبه

روانکاوی اسامه بن لادن : کودک اخموی خشمگین قهرمان

          هنوز مقاله طولانی ام  با عنوان روانکاوی بن لادن  را به پایان نرسانده ام اما حجم مطالب آنقدر گسترده است که زمان بیشتری را برای اتمام کار نیاز دارم . 
اسامه آخرین فرزند محمد بن لادن است از دهمین و آخرین همسر وی . در بین پنجاه و چهار برادر و خواهر اسامه ته تغاری آنها محسوب می شد. پدری وسواسی و بسیار سختگیر که بر همه فرزندانش تسلط بسیار جدی  اعمال می کرد. در خانواده او اطاعت شرط اصلی زندگی محسوب می شد. پدر اسامه با همین روش ثروت خود را از یک شرکت باربری ساده به بزرگترین شرکت ساختمانی و راهسازی عربستان گسترش داد و فرزندانش را در پروژه های خود شراکت می داد. 
اسامه در ده سالگی پدر را در یک سانحه هوایی از دست داد. کودکیش در خاموشی و تنهایی گذشت. او را کودکی آرام و کمرو توصیف می کرده اند که علایق سایر همسن و سالهایش  را نداشت. او همیشه در مورد پدر صحبت می کرد و عاشق او بود. در هر کاری می کوشید از او تقلید کند. میل به قهرمان شدن - همانند شدن با پدر - از کودکی در او دیده می شده است. در دنیای رویاهایش همیشه خود را در نقش یک نجات دهنده تصور می کرده است. ته تغاری خانواده برای جبران ناتوانی و کوچکی و غلبه بر نگاه تحقیر آمیز سایر اعضای خانواده به دنیای تخیل و خیالبافی پناه می برد .  او می خواهد از همه دیگرانی که به چشم حقارت به وی می نگریستند انتقام بگیرد. انتقامی که هنوز ادامه دارد ولی به جای خانواده و خواهر و برادر های بزرگترش حالا دنیای غرب را نشانه رفته است. این کودک اخموی خشمگین به مدد هوش سرشارش اسیر اوهامی است که به قیمت گزاف برای جهانیان و بویژه مسلمانان هزینه تحمیل می کند. 
شیخ عبدالله عزام پدر معنوی اسامه بن لادن تلقی می گردید که به دلیل شباهتهایی که با پدر واقعی وی داشت از طرف وی به شکلی ناخودآگاه جایگزین پدر واقعی شد . شیخ عبدالله با حمایت مستقیم آمریکائیان وظیفه گسیل اعراب جهت مقابله با نیروهای اشغالگر شوروی به افغانستان را به عهده گرفت. هزاران عرب سرخورده از سرکوبهای بنیادگرائی توسط حکومتهایشان حالا راه دیگری برای مبارزه یافته بودند. مبارزه با کمونیسم می توانست آنها را تازه نفس نگه دارد و متمرکزشان کند. اسامه با استفاده از ثروت پدری و حمایت شیخ عبدالله عزام  به افغانستان می رود و تمایل شدیدش به قهرمان شدن را به بوته ارضاء می گذارد. 
اما این پدر معنوی با شروع مخالفت با بن لادن در حمله ای مشکوک کشته می شود . آیا بن لادن تحمل تحقیرهای عبدالله عزام را نداشته است ؟ کودک اخموی خشمگین آنچنان از ضعیف پنداشته شدن در هراس و خشم فرو می رود که حتی به جنبه ناخودآگاهی پدر نیز رحم نمی کند و او را نابود می سازد ؟
در پایان اسامه بن لادن می خواهد قهرمان جهان اسلام شود . می خواهد بر احساس حقارت شدیدی که ریشه در دوران کودکی اش دارد با بزرگمنشی قهرمان پنداری خود سرپوش گذارد و با شعار  " یک جهان اسلامی بدون مرز " رهبری این جهان وهمی و ذهنی خود را بر عهده بگیرد. واقعیتی که شاید صد سالی از موعد آن گذشته و با واقعیات کنونی دنیای فعلی چندان سازگار نیست و تصوری کودکانه به حساب می آید.

هیچ نظری موجود نیست: