این اختلال در فرمهای ساده اش چندان جای نگرانی ندارد. اما موارد حاد آن می تواند تبعات جبران ناپذیری را برای فرد و دیگران باعث شود. این سئوال که چه بر سر فردی می آید که تنها راه ارضای جنسی وی دید زدن بدن عریان و یا نیمه عریان جنس مخالف باشد را بارها در رابطه با مراجعانی از این دست بسیار از خود پرسیده ام. بسیاری از آنها به هنگام چشم چرانی همزمان به خودارضایی نیز مبادرت می کنند. پاسخ به این سئوال را باید مانند سایر اختلالات جنسی در روابط اولیه کودک با والدین جستجو کرد. در کشورهایی که در فرهنگ آنان بدن جنس مخالف در هاله ای از رمز و راز و حاوی اسرار بیشمار در نظر گرفته می شود شیوع این اختلال بسیار گسترده تر از دیگر فرهنگهایی است که نگاه لیبرالتری به این مسئله دارند. این نکته نیز چندان بی ربط نمی باشد که جستجوی کلمات و تصاویر پورنو و جنسی در کشورهای اسلامی در رده اول موتورهای جستجوگر می باشد.
بررسیهای بالینی ما با مراجعان مبتلا به این اختلال در نهایت از لحاظ تشخیصی به دوران قبل از شش سالگی بر می گردد. در این دوره به دلیل پراکندگی انرژی جنسی در سراسر بدن تمامی بدن والدین نیز می تواند از نگاه کودک سمبول جنسی به خود بگیرد. در این مرحله هر رفتاری از سوی والدین که مشاهده آن از سوی کودک سبب تحریک جنسی وی گردد می تواند در سازمان روانی جنسی وی به عنوان یک برانگیزاننده قوی عمل نموده و در آینده به صورت وسیله ای برای کسب ارضا مورد استفاده قرار گیرد.
در ویوریستها یا چشم چرانهای جنسی تجربه مشاهده پنهانی یا آشکار اندام والدین و بخصوص نواحی تناسلی و ممنوعه آنان در دوران کودکی تکرار می گردد. کنجکاوی کودکانه با همراه شدن با لذت جنسی با تثبیت در ساختار رفتاری روانی کودک در آینده از وی یک ویوریست می سازد.
مرد سی ساله ای از تجربیات ویوریست یا چشم چرانی خود چنین می گفت :
" نیمه های شب از خانه بیرون می زدم و تا صبح بر روی پشت بامها می گشتم. از نورگیر خانه ها به درون آن دید می زدم. گاهی وارد خانه ها می شدم و حتی تا پشت در اتاق خوابشان هم می رفتم. یکبار پشت کمد اتاق خواب زن وشوهری پنهان شدم و در سکوت نظاره گر اعمال جنسی آنان بودم. تابستانها لباس زمستانی می پوشیدم چون مجبور بودم مدت زیادی روی پشت بام سینه خیز بروم تا بدنم زخمی نشود. هیچ چیزی در دنیا برای من ارضا کننده تر از تماشای رابطه جنسی و اندام لخت زنها نیست. وقتی که این صحنه ها را می دیدم خودارضایی می کردم تا آرام شوم. همیشه درگیری فکری با اندام لخت زنانه و صحنه های جنسی دارم. چند باری توسط مردم دستگیر شده ام و به عنوان دزد مرا به دادگاه کشانده اند. وقتی مرا می گرفتند حسابی کتک می زدند. اما همینکه آزاد می شدم دوباره کارم را شروع می کردم. "
۳ نظر:
با عرض سلام خدمت دکتر ابراهیمی.خواهشمندم در صورت امکان توضیح بیشتری در مورد مطلب اخیر بدهید و در نهایت بگویید تکلیف والدین چیست و رفتارشان باهم جلوی کودک در سنین مختلف چگونه باید باشد؟نوع پوشش والدین نیز چه باشد.باتشکر از مطالب مفید و اموزنده شما و وقتی که برای این وبلاگ میگذارید...
سلام آقای دکتر عزیز و تشکر
شاید من نتونستم هدف غایی شمارو از پست درک کنم اما ناخوداگاه با خوندن بعضی پستهاتون یاد مدارس دهه هفتاد میلادی می افتم. دعواها و کتابایی که مدارس مختلف تراپی (که همدیگه رو نقض میکردن) منتشر میکردن و مثل DSM4 فقط توشون به بیان کلی مشکل بسنده شده بود و هرچی به ته کتاب نزدیک میشدم نگران میشدم که نکنه راه حلی (حتی جزیی) ارائه نشده باشه ؟ ...
لطفاً اين مطالب را بيشتر توضيح بديد اين يك مشكل جدي در جوامع بشري است
بايد خيلي اساسي و بدون تعارف ريشه يابي وحل شود
ارسال یک نظر