۱۳۹۱ اسفند ۳۰, چهارشنبه

روانکاوی تاریخی نبرد وهمی ایرانیان و اعراب

           هنگامیکه هلاکو خان آخرین خلیفه عباسی المستعصم بالله را درسال 659 هجری در نمد پیچید و به هلاکت رساند سلطه اعراب بر سرزمین ایران نیز به پایان رسید. اما میراث چند قرن نفوذ آنان اثری بس عمیق بر ناخودآگاهی جمعی ایرانیان وارد ساخت که هنوز نیز عوارض آن را مشاهده می کنیم. با تحلیل ناخودآگاهی آثار بجا مانده از این قرون و با استفاده از فن تحلیل اوهام منتقل شده در طی نسلهای گذشته تا کنون دامنه این اثر گذاری را به شرح زیر می توان تفسیر نمود:
1- ایرانیان در طی این هفت قرن به اعراب جزیه می پرداختند . جزیه در واقع برای غیر مسلمانان و غیر اعراب وضع شده بود تا افتخار تحت سلطه بودن را همیشه به همراه داشته باشند.
2- نگاه اعراب به ایرانیان نگاه از بالا به پایین بود. خلیفه همیشه بصورت مطلق بر جان  و مال و ناموس آنان اختیار داشت.
3- اعراب ایرانیان را موالی نام نهاده بودند که به معنای برده و بنده است.
4- اعراب خود را از نژاد برتر می دانستند و ایرانیان را پست و حقیر و بی ارزش می شمردند.
5- در طی این هفت قرن هر گونه جریان مخالف توسط خلافای اموی و عباسی سرکوب گردید.
          آنچه بر ایرانیان در طی آن قرون گذشت از لحاظ روانکاوی سرچشمه اوهامی گردید که به عنوان میراثی تلخ تاکنون فعال بوده و در رفتار و کردار و اذهان آنان دیده میشود. با بررسی آنچه که بعد از تسلط اعراب بر ایرانیان گذشت می توانیم به بافتهای عمیق ناخودآگاهی جمعی آنان دست یافته و میزان آسیب را مشخص و معین سازیم.
          ایلخانان و گورکانیان  هر کدام زخمه های دهشتناکی بر این پیکره رنجور وارد ساختند اما از با قدرت گرفتن صفویه اولین تجلی واکنشهای مقابله ای برای انتقام از اعراب نمودهای خود را آشکار ساخت. ترکهای سنی مذهب عثمانی به نحوی تداعی کننده اعراب مهاجم بودند. اما ایرانیان این بار انفعال قبلی را از خود نشان ندادند. مهمترین اقدام صفویان  بسط مذهب تشیع بود که می تواند نوعی ایستادگی در برابر جریان دینی مسلط آن دوران تلقی گردد. علاوه بر اهداف سیاسی و اجتماعی از لحاظ روانکاوی می توان به خشم فرو خورده ناخودآگاه ایرانیان از اعراب سنی مذهب اشاره کرد که در اقدام سلاطین صفوی برون افکنده گردید. در این دوران با پدیده بزرگمنشی و سالارپنداری ایرانی مواجه می گردیم که ریشه در اوهام تحقیر کننده ایجاد شده در  دوره تسلط اعراب داشت. این اوهام پیش برنده به سرعت ایرانیان را به سمت جبران ناکامیهای وهمی و واقعی گذشته کشاند. برای کاستن از درد و رنج عقب ماندگی تاریخی خود ترکان عثمانی را بشدت تار و مار ساختند و آموزه های تشیع را پراکندند  و فقیهان  قدرتمندی را وارد کارزار نمودند تا بر حجم این آمادگیها ی دفاعی بیفزایند و از دیگر سو به تسکین جراحات وهمی دردناک گذشته خویش بپردازند و انتقامی هولناک از مسببان ناکامیهای تاریخی خویش گرفتند.  ( ادامه دارد)