قویترین مرد ایرانی در آزرای مشکی اش راه را اتومبیل پرایدی بسته بود که از قضا عجله بسیار داشت. بوقهای بلند پراید راننده قهرمان را به خشم می آورد. هنگام رد شدن پراید قهرمان خشمگینانه به آینه آنها می کوبد و در جواب چند فحش آبدار تحویل می گیرد.به تلافی به دنبال پراید راه می افتد بلکه آنها را بخاطر توهین گوشمالی اساسی دهد. پس از طی مسافتی راه بر سرنشینان نحیف پراید بسته و با همه یال و کوپالش ازماشین پیاده می شود. جوانک هم از پراید پیاده می شود اما یال و کوپال مرد آهنین را که می بیند سست می شود. خود را همانندی گنجشکی ضعیف در چنگ عقاب تصور می کند. قهرمان بی محابا با مشت بر سر و روی پسرک می کوبد تا خشم خود را از گستاخی وی تسکین بخشد اما زمانی به خود می آید که تیزی قمه ای را بر گلوی خود حس می کند و پایان ماجرا. قهرمان حالا در سینه خاک خوابیده و سه نوجوان در کنج زندان به انتظار زمان می گذرانند.
این ماجرا با نگاهی روانکاوانه معنای دیگر می یابد. ابتدا باید دنیای وهمی قهرمان را آنالیز کنیم تا بتوانیم رفتار منجر به مرگش را بهتر بفهمیم. سازمان وهمی قهرمان آکنده از اوهام خودبزرگ بینی و نگاه مافوق پندارانه به خویش بوده است. او که عنوان قویترین مرد ایران را یدک می کشیده در آهنین بودن خود هیچگاه شکی به مخیله اش راه نمی داده است. اولین ماجرایی در زندگیش که به نحوی وی را به سوی این وهم کشاند در آخر مرگ وی را هم رقم زده است. به سخنی دیگر از زمانی که پی به تفاوت خود با دیگران برد و سر و گردنی ازاطرافیان خود را بالاتر انگاشت ناقوس مرگ وی شروع به نواختن کرد. چنین رویدادی وی را در قالبی از ساختار وهمی افزاینده و پیشرونده قرار داد تا به همان نسبت از واقعیت فاصله گیرد. به مرور با تشویقها و تاییدها و نگاهها و سخنان دیگران بر قدرت این چهارچوب وهمی و خودشیفتگی و خود بزرگ پنداری اضافه گردید و کنترل و هدایت رفتاری وی توسط جریان قدرتمند وهمی ناخودآگاه صورت می گرفت. چنین پدیده ای را در افراد صاحب مقام و ثروت و یا اقتدار به خوبی می بینیم. رفتارهای آنها قبل و بعد از فربه شدن وهمی ناشی از تغییر شرایط تفاوت اساسی با هم پیدا می کند. به عبارت دیگر سازمان وهمی آدمیان تحت تاثیر اوضاع بیرونی به سرعت تغییر ماهیت داده و از شکلی ضعیف و یا ناموثر تبدیل به هیولایی با قدرت بیش از اندازه گردیده و واقعیت به همان نسبت پس زده شده و تضعیف می شود. در چنین موقعیتی رفتارهای فرد وهم زده تابعی از نیازهای وهمی او شده و تمامی تلاشهای وهمی به شکل رفتارهای گوناگون با هدف ارضا و تسکین و تشفی خواسته های وهمی و رنج آوری می گردد که در دوره ای از بقا بشر اولیه برای ماندگاری و حیات وی ضرورتی تام و مهم داشته اند. ذکر این نکته ضروری است که اوهام ریشه در میراث مشترک انسان و حیوانات دارد که در انسان با بخشهای اولیه تفکر آمیخته شده و به هنگام شرایط خاص نقش کنترل و فرماندهی ارگانیسم را به عهده می گیرد و البته هدف از کارکرد وهمی واپس روی به حداقل شرایط زنده ماندن بر روی کره زمین می باشد.
به هر حال قهرمان ما به دلیل جریحه دار شدن نارسیسیسم یا خود شیفتگی اش توسط نوجوانان پراید سوار با خشمی وهمی و مهار نا پذیر کنترل رفتارش را از واقعیت دور ساخته و با استفاده از جریان وهمی حمله را آغاز می سازد که در آخر بر سر این لجبازی وهمی جان خویش را فنا می سازد. جوانک قمه کش نیز برای جبران احساس حقارت ناشی از کوچکی جثه در برابر قهرمان آهنین به رفتاری جبرانی دست می زند. قمه ابزاری است که به صاحبش احساس قدرت بیش از اندازه می دهد و وی را در قالبی وهمی دارای اعتماد به نفسی وهمی و غیر واقعی می سازد. بدن ضعیف با ابزار قتاله توانا می شود و در خود احساسات دردناک و ناخوشایند ضعف و فتور و ناتوانی را پنهان می سازد. در این حادثه دو فرد که بصورت کامل اختیار خود را به دست اوهام خود داده بودند نبردی وهمی را رقم می زنند که نهایت آن نابودی هردو است. یکی در صحنه حادثه جان می سپارد و آن دیگر به طناب دار بوسه خواهد زد.