ترور از دیدگاه روانکاوی تعریفی متمایز دارد : رفتاری است که نابودی دیگری را شرط بقای تروریست می سازد. عملی است که در دو سطح همزمان وهمی و واقعی به قصد نابود سازی هدف مشخصی بوقوع می پیوندد تا تضمینی باشد بر بقای یک ایده یا فکر یا ساختار. وهمی است از آن لحاظ که چهارچوبهای هیجانی و هسته های برانگیزاننده ناخودآگاهی درآن موثر است و واقعی است از آن جنبه که برنامه هدفمند دارد و در راستای ستیابی به نتیجه ای معین عمل می نماید. ترور یکی از دست اندرکاران پروژه اتمی ایران در هفته اخیر فرصتی فراهم آورد تا پدیده ترور را از زاویه روانکاوانه مورد بررسی قرار دهیم. این پدیده در قالب سه بخش تقسیم می گردد. اول آمر اصلی دوم هدف ترور یا قربانی و سوم عامل یا عاملین اجرا . رفتار هر کدام از این بخشها را در دو قالب وهمی و واقعی می توانیم به شکل زیر مورد تفسیر قرار دهیم :
رفتار آمر یا آمران در سطح وهمی :
1- قربانی تنشهای وهمی ناخودآگاه در ساختار ذهنی آمر ایجاد ساخته است و با رفتار و اعمال و اقداماتش درجاتی از تشویش و دلهره در وی ایجاد نموده است.
2- آمر قربانی را در سیستم وهمی خود با تعارضات حل نشده ای همراه می بیند که تنها راه خلاصی از این تعارضات وکشمکشها حذف فیزیکی قربانی در نظر می گیرد.
3- قربانی آنچنان تسلطی بر هسته های وهمی آمر دارد که بقای وهمی این هسته های قوی و در عین حال درگیر خطر را در آمر مورد حمله قرارمی دهد که به ناچار در شرایط حذف فیزیکی توسط آمر قرار می گیرد.
4- آمر در استنتاجهای وهمی خویش تنها راه تشفی و تسکین و ارضاء تکانه های خشونت طلبانه خویش را در مواجهه نابودگرانه با قربانی مورد محاسبه قرار می دهد.
رفتار آمر یا آمران ترور در سطح واقعی :
1- آمر ترجیح می دهد از شیوه حذف فیزیکی قربانی به این دلیل استفاده کند که سهلترین راه دسترسی وی به هدف بعدی می باشد.
2- آمر در راه رسیدن به اهداف خود با ترور قربانی هزینه کمتری در مقایسه با سایر شیوه ها می پردازد.
3- نابودی قربانی سرعت دستیابی آمر را به اهداف آتی افزایش می دهد.
4- سازمان سوپر ایگو یا اخلاقی آمر تحت تاثیر تکانه های اید یا نهاد دچار ضعف و ناتوانی شده است و بناچار شیوه های برخاسته از اید با هدف ارضاء فوری و سریع و رفتارهای ابتدایی و واپس گرایانه متکی بر نابود گرایی در الویت قرار می گیرد.
رفتار قربانی در سطح وهمی :
1- قربانی بصورت ارادی یا غیر ارادی در مسیر تعارضات حل نشده آمر قرار می گیرد. اهمیت وی با توجه به موقعیت قرار گیری وی در این مسیر تعیین می گردد و نه خصوصیات فردی وی.
2- شرایط قربانی می تواند به تحریک هسته های وهمزای قدرتمندی در آمر بیانجامد که رفتار ترور را توسط وی صادر نماید.
3- قربانی به دلیل غفلت وهمی در مسیر تکانه های خشم آلود آمر قرار می گیرد و در نهایت با نابودی خویش با ترور هزینه این غفلت وهمی خویش را می پردازد.
4- قربانی ارضای وهمی خویش را در ادامه تعارض با آمر می پندارد و در مقابل آمر نیز با نابود ساختن وی ارضاء او را مورد حمله قرار می دهد.
رفتار قربانی در سطح واقعی :
1- قربانی به دلیل تبعیت از چهارچوبهای تعیین شده ای مورد حمله قرار می گیرد که در تضاد منافع با خواسته های آمر است.
2- قربانی عضوی از مجموعه ای است که نابودی آن مجموعه یا بخشهایی از آن خواسته آمر محسوب می شود.
3- قربانی خواسته یا ناخواسته با رفتارهای خود به تحکیم پایه های ساختاری می پردازد که آمر مایل به تضعیف آن است .
رفتار عامل یا مجری ترور در سطح وهمی :
1- عامل ترور هسته های وهمی متراکمی را دارا می باشد که با نابود سازی قربانی به ارضاء دست می یابد.
2- مجری یا عامل تروردر غیاب سوپر ایگوی یا من برتر اخلاقی در سازمان روانی خویش به تکانه های اید یا نهاد گردن می نهد و با اطاعت از آمر به خشنودی وهمی می رسد.
3- سیستم وهمی عامل یا مجری ترور با ادغام در سازمان وهمی آمر انگیزه های مشترک و پیوسته ای را با وی می یابد که در نهایت رفتار اقدام به ترور ماحصل و نتیجه این همانند سازی وهمی آمر و عامل می گردد.
رفتار عامل یا مجری در سطح واقعیت :
1- عامل ترور در چهارچوب قراردادی معین عمل نموده و دستمزد خود را در قبال آن دریافت می نماید.
2- عامل ترور بخشی از چهارچوبی است که با آمر اهداف مشترکی را دنبال می نماید.
3- عامل می تواند خواسته یا ناخواسته در مسیر تعارضات آمر با قربانی قرار گرفته باشد .
4- شرایط فردی عامل و انگیزه های وی از رفتار ترور قابلیت محاسبه ار لحاظ سود و زیان را دارا می باشد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر