این روزها اخبار رسانه های جهانی مرتب از عملیات انفجاری انتحاری افرادی یاد می کند
که با فدا کردن جان خود به شکلی فجیع دیگران را به قتل می رسانند و هیچگاه فرصت آن
را پیدا نمیکنند که ازنتایج عملیات خود باخبر شوند و یا سودی عینی از آن بدست
آوردند. به عنوان یک رواندرمانگر با نگاه روانکاوانه با افزایش حساسیت پژوهشی خود
بر این موارد یافته هایی را از زمینه روانی و شخصیتی این افراد کسب نموده ام که می
تواند درک نسبی از اهداف و خصوصیات آنها را برای ما فراهم نماید. از منظر روانکاوی
و با تکیه بر فنون تحلیل اوهام به عنوان دقیقترین ابزار برای تحلیل این پدیده
استفاده نموده ام و تلاش شده است تا با ترکیب تجربیات بدست آمده از سایر موقعیتهای
مشابه تبیین دقیقی از فرآیندهای آسیب زننده و مخربی که در نهایت به نابودی و تخریب
و انهدام می انجامد داشته باشم. برای نیل به این منظور نتایج بدست آمده را به شرح
زیر ارائه می نمایم :
الف -
برای درک سازوکارهای وهمی ناخودآگاهی این افراد ابتدا باید به نمونه های بالینی و
مشابه آن یعنی افرادی که به کشتن خود اقدام می کنند توسل جوییم. در فرآیند اقدام به
خودکشی اوهام سازمان یافته و قدرتمند با هسته های شکل یافته از همان دوران ابتدایی
زندگی فرد در حول محور تخریب ارگانیسم خود متمرکز می گردد. این اوهام با همراهی خشم
متراکم شده و غیر قابل کنترل قدرت مانور در محدوده ای فراتر از ارگانیسم و تن را
نمی یابند بنابر این در جهت رسیدن به ارضا و تشفی و تسکین مسیری به سمت درون می
یابند. در نهایت فرد با تبدیل این اوهام متراکم و سازمان یافته به رفتاری تعریف شده
که در راستای تخلیه کامل و ارضای حداکثری یعنی خودکشی است دست می یازد. با اقدام به
خودکشی موجی از تخلیه وهمی تمامیت ارگانیسم را نشانه می رود و در لحظه کشتن خود
تسکینی قوی که به نوعی معادل و شبیه ارگاسم و ارضای قدرتمند جنسی است توسط فرد
تجربه می شود که با نابودی تن بدست می آید.در حقیقت انتحار نقطه نهایی تعامل چند
هسته ناخودآگاه وهمی همسو است که در اتحادی قدرتمند با جریانات هیجانی و عاطفی
ارگانیسم خود را بعنوان دشمن و منبع ناکامی مورد حمله قرار می دهد و با حذف تن
حاکمیت بلامنازع خود را به اثبات نزدیک می سازد . ذکر این نکته خالی از فایده نیست
که فرآیندهای وهمی از قوانینی پیروی می کنند که فهم آنها در قالبهای ذهنی مرسوم و
متداول نمی گنجد و تحلیل و تفسیر آنها با قوانین مبتنی با واقعیت سنخیت و همانندی
ندارد و شناخت آنها مستلزم تسلط و آگاهی از دانش روانکاوی می باشد.
ب - با
توجه به این نکته که بخش دیگری از فرآیند عملیات بمب گذاران انتحاری به کشتن و
نابودی انسانهای دیگر می انجامد پس باید به بررسی موارد مشابه در افرادی پرداخت که
به دلیل آسیبهای جدی در ساختار روانی و هیجانی خود از آنها با عنوان قاتلان حرفه ای
نام برده می شود پرداخت . با توجه به نتایج بدست آمده مبتنی بر رویکرد روانکاوانه
و یافته های پژوهشی خود در رابطه با قاتلان و همچنین بیماران مبتلا به اختلال
شخصیت ضد اجتماعی سازمان نیافته که درگیر رفتارهای جنایی بوده اند می توانم به جرئت
بر نقش نیازهای وهمی معطوف شده بر تسکین از طریق کشتن دیگران اشاره نمایم. قاتلان
حرفه ای و بیماران سادیستیک ار لحاظ شرایط اولیه زندگی و خانواده و روابط با
اطرافیان خود به نحوی ملموس در معرض تشکیل جریانات وهمی آماده کننده ای قرار می
گیرند که به تدریج آنها را به تجمع وهمی حول چهارچوب راه حل رهایی و تسکین از طریق
آدمکشی می کشاند. نکته مشترک مربوط به شرایط ابتدایی زندگی این افراد به نقش پر رنگ
اوضاع ناکام کننده دوران خردسالی آنها دلالت دارد. خشم برخاسته از ناکامیهای دردناک
اولیه زندگی به سازماندهی وهمی خاصی می انجامد که با توجه به ساختار اوهام که همیشه
به دنبال ارضا و رهایی می باشند به سمت و سوی کشتن دیگران ختم می
گردد.
ج - نکته
مهم و ارزشمند دیگری که در تشخیص و سبب شناسی رفتار بمب گذاران انتحاری کمک وافری
می نماید به نقش محیط و افراد و تکانه های وهمزایی اشاره دارد که می تواند بطور
مصنوعی و با تکیه بر ایجاد وضعیت آماده سازی وهمی - ذهنی به خلق اوهامی منجر شود که
ثمره آن تربیت فرد بمب گذار با سازمان وهمی قدرتمند گردد. به عنوان مثال در
تکنیکهای مغزشویی نکته مشترک ایجاد سازمان وهمی جدید به جای سازمان وهمی قدیم می
باشد. در مغز شویی نگرش و عقیده فرد قربانی پاک و شسته نمی شود بلکه با استفاده از
استخوانبندی اوهام قبلی و تحت فشارهای روانی و هیجانی محتویات جدیدی وهمی خلق شده و
بر آن استوار می گردد و قربانی به ناچار به تمکین اوهام القایی بازجویان خود
پرداخته و آنگاه بر اساس آن به رفتار می پردازد. بنابراین می توانیم تحت شرایط
کنترل شده ساختار وهمی فرد را در جهت تمنیات و اعتقادات و نگرشهای دیگران دستخوش
تغییر و تبدیل نماییم.
د - با
ترکیب نتایج حاصله از سه تبیین فوق و همچنین شرح حال و نقل قول و اظهارات بمب
گذاران و بررسی پیشینه وهمی اعتقادی آنها می توانیم سازمان وهمی بمب گذاران انتحاری
را با تجمع اوهام حاصله از ناکامیهای مکرر در زندگی عاطفی و هیجانی آنها بخصوص هسته
های خردسالی و خشم متساعد از آن و تولد اوهام فرعی ناشی از این خشم مرتبط
بدانیم.این خشم در بخشی از این فرآیند به درون فرد هدایت شده و در انتظار شرایط
مناسب برای تخلیه و نابودی خود لحظه شماری می کند. همراه با این خشم متراکم شده
ناشی از اوهام ناکام ساز ابتدایی معطوف به درون در این افراد میل به کشتن دیگران که
مفری برای تخلیه وهمی و دستیابی به تشفی است نیز پرورش می یابد و مجموع این دو
جریان در رابطه فرد با ساختارهای وهمی اعتقادی و محیطی به تکمیل سازمانبندی و جهت
دهی به سمت اهداف خاص منجر می گردد.
در پایان
توضیح این نکته ضرورت دارد که ما نمی توانیم با تکیه صرف بر یک جریان وهمی از یک
فرد بمب گذار انتحاری بسازیم بلکه باید ابتدا داوطلبانی که از لحاظ ساختار وهمی
خردسالی نوعی آمادگی روانی و هیجانی را دارا می باشند انتخاب نموده و سپس با تربیت
و پرورش معطوف به ایجاد اوهام فرعی با هدف خاص و در شرایطی مطلوب و با زمینه های
اوهام اعتقادی به تقویت انرژی بالقوه مخرب به رفتارهای تخریبی با هدف کشتن خود و
دیگران پرداخته و آنگاه به وی کمربند انفجاری تقدیم نماییم. ساختار ایجاد شده وهمی
از چنان قدرتی برخوردار می باشد که قدرت تفکر و بینش را از بمب گذار سلب نموده و بر
اساس دستور فرماندهی وهمی و با هدایت مافوق خود به نابودی دیگران اقدام می
نماید.