۱۳۹۱ شهریور ۲۲, چهارشنبه

روانکاوی زنان همجنسگرای ایرانی : کودکی پر رنج بزرگسالی پر دلهره

          اگر در ایران زندگی می کنید صحنه های زیادی را در کوچه و بازار می بینید که در آن زنان و دختران دست در دست هم به گردش مشغولند و کسی کوچکترین گمان بدی در حق آنان نمی برد. یا اگر دو همجنس مونث در رختخواب در کنار هم و حتی دست در گردن به خواب رفته باشند باز شکی بر آنان متصور نمی شوند. کمتر پیش آمده است که پرونده بزه ای در دادگستری مبنی بر همجنسبازی زنانه به گردش در آید و حکم شلاق و اعدامی در این زمینه صادر شود . برعکس در همجنسگرایی نوع مذکر آمار محکومان به حبس و شلاق و اعدام سر به آسمان گداشته است. دلیل این امر چه می تواند باشد؟ پاسخ به نگاه مردسالارانه جامعه ایرانی بر می گردد که آنچه در حاشیه قرار دارد ارزش دیدن هم نخواهد داشت. نگاه تاریخی به زنان به عنوان موجودات دست دوم و کالا پنداشته شده آنها را از دیدرس نگاه تیزبین مردانه در زمینه گرایشات همجنسگرایانه دور نگه داشته است و چون دایره منافع مردان را تهدید نمی کند پس دلیلی بر هجوم به آنها در این خصوص وجود ندارد. سالها تجربه بالینی و درمانی در زمینه آسیبها و گرایشات جنسی این یافته ارزشمند را در اختیار من گذاشته است که در جامعه ایرانی آمار زنان همجنسگرا یا لزبین نه تنها کمتر از مردان نیست بلکه در انواعی از آن بسیار بیشتر نیز می باشد. زنان به دلیل آزادی بیشتر !! و اجبار به بودن با همجنسانشان از همان اوان کودکی و پنهان نگه داشته شدن در قیودات گوناگون بیشتر به سوی یکدیگر کشانده شده اند و شرایط گرایش و تمایل به همجنس در آنها نسبت به مردان بیشتر مهیا می باشد.
           لزبین ها در همه جوامع وجود دارند. حتی در قبایل دور افتاده و بدوی قلب آفریقا نیز می توان از آنها نشان یافت. اما فاکتورهای محیطی قاطعی وجود دارد که در افزایش و یا کاهش تعداد آنان از جامعه ای به جامعه دیگر دخالت می نماید. بسیاری از سر نادانی بر این تصور هستند که همجنسگرایی مختص مردان است به این دلیل که زنان به دلیل نداشتن آلت تناسلی مردانه قادر به ابراز رفتار جنسی به یکدیگر نیستند در حالیکه عنصر روانی و ذهنی در هر رابطه جنسی مهمتر از عوامل فیزیکی و ارگانیکی می باشد. الت جنسی زنانه و مردانه به هیچوجه نقشی در ایجاد ارضای جنسی و ارگاسم ندارد بلکه همه اتفاقات در مغز می افتد. حتی لذت جنسی توسط مغز تولید و احساس می شود نه در اندام جنسی. بنا بر این ویژگی بدنی شباهت اندام جنسی و یا عدم شباهت آن و به عبارت واضحتر مردانه یا زنانه بودن آلت جنسی ارتباطی به ارضا یا عدم ارضا ندارد . پس بر اساس این مکانیسم مغزی دو همجنس می توانند از بدن یکدیگر به ارضای کامل دست یابند همانگونه که دو ناهمجنس در سکس خود به لذت کامل می رسند. نمونه های دیگر آن خود ارضایی است که در غیاب شریک جنسی و فقط با تحریک موضعی و خیالپردازی تشفی جنسی صورت می گیرد و یا در سکس با حیوانات شریک جنسی هیچ نمود انسانی نیز نمی تواند داشته باشد اما ارضای جنسی قابلیت دست یافتن را دارد. نتیجه اینکه دو همجنسگرای مونث نیز می توانند در روابط جنسی خود به ارضای کامل دست یابند. با قبول این واقعیت آنگاه ما می توانیم درک درستی از پدیده همجنسگرایی در زنان و مردان داشته باشیم.
           بر اساس دانش و تجربیات سالها تلاش درمانی و پژوهشی با زنان همجنسگرا بعنوان یک رواندرمانگر و روانکاو در جامعه ایرانی چهار عامل ایجاد کننده مهم را یافته ام که به شرح زیر ارائه می نمایم با این امید که راهگشای مردمان این سرزمین و سایر پژوهشگران قرار گیرد:
           الف - آغوش همجنس تصویر وهمی و ناخودآگاه آغوش مادری حمایت کننده است : بر اساس این تعریف زنان همجنسگرا در سازمان وهمی خود به دلایل گوناگون اوهامی را پرورش داده اند که هسته اصلی آن جستجوی آغوشی گرم و سرشار از عطوفت و مهربانی و امنیت است. در شرح حال دوران کودکی این زنان سابقه تجربیات ناخوشایند ازدست دادن مادر و یا دوری از آغوش مادر و یا مادران طرد کننده و سرد را بسیار مشاهده می کنیم. چنین تجربیاتی در دوران خردسالی می تواند به ایجاد و یا بازسازی و گسترش سازمانی پیچیده از جریانات وهمی ناخودآگاه منحر شده که در سالیان بعد به کنترل و هدایت رفتارهای فرد در فالب تمایلات ناخودآگاهانه به آغوش وهمی مادر در آغوش سایر زنان منجر شود. به عبارت دیگر با پناه بردن به آغوش همجنسهای دیگر و انتخاب ناخودآگاه آغوشهای جایگزین احساس امنیت و آرامش ناکام مانده و ارضا نشده دوران خردسالی را بدست می آورد. برای یک لزبین از دست دادن معشوق معادل از دست دادن مادر می باشد و همانند کودکان در فراق مادر به شیون و سوگواری می پردازند.
           ب - در دختران همجنسگرا رفتار پدران در دوران طفولیت در ایجاد این تمایلات نقش مهمی ایفا می نماید. شایعترین خصوصیت رفتاری و روانی در پدران این دختران وسواس می باشد. پدران وسواسی و کنترل کننده با رفتارهای آسیب زننده وسواسی خود و با مراقبت بیش از حد و درگیری نامتعارف با دخترانشان ساختار وهمی خاصی را در ناخودآگاهی آنها ایحاد می کنند که با ترس از پدر و در نتیجه ترس از همه مردان در آینده همراه می شود. این اوهام ترسزا از مردان چهارچوبهای رفتاری فرار از مردان و انتخاب تنها گزینه یعنی زنان را میسر می سازد. آغاز گرایشات همجنسگرایی در زنان مصادف با دوران جامعه پذیری آنان یعنی قبل از بلوغ و بلوغ می باشد که برای تمام عمر به همراه آنان باقی می ماند. این یافته با ارزش که ارتباط بسیار قوی میان کنترل افراطی و وسواس در پدران این دختران است می تواند در زمینه پیشگیری از این گرایشات کمک فراوان نماید.
           ج - ویژگیهای رفتاری دیگر در پدران این دختران نیز به کرات در بررسی زندگی کودکی آنها وجود دارد. رفتارهایی نظیر مشکلات زناشویی پدران - رفتارهای ضد اجتماعی - ناسازگاری بین والدین - تحقیرهای جنسیتی در فضای روابط خواهر و برادرها و احساس تبعیض - تجربه آغوش مادر در وضعیتهای تحریک کننده جنسی خردسالانه - فضای طردکننده افراطی در خصوص رابطه با جنس مخالف - ترس شدید و طولانی مدت از پدر - نفرت ریشه دار از مردانگی به دلیل شرایط تلقینی محیطی - احساس حقارت و ناتوانی از زنانگی عوامل دیگر در گذشته این دختران می باشد.
           د - در حدود نود درصد از این زنان در کودکی خود سابقه تجربه ضربه جنسی داشته اند. این تروما یا ضربه روانی شکلهای گوناگونی می تواند داشته باشد. از سو استفاده ملایم جنسی در محیط خانواده تا تجاوزهای وحشیانه جنسی می تواند متغیر باشد.بسیاری از این دختران این تجربه را در زیر سن شش سالگی بیان می کنند. نتایج پژوهشهای من نشان می دهد بین شدت این ضربه و عوارض آن در بزرگسالی بصورت تمایلات همجنسگرایانه ارتباط بسیار نزدیک و قوی دیده می شود. مکانیسم روانکاوانه اثر این ضربه های روانی به این صورت تبیین می شود که هر ضربه روانی و بدنی در خردسالی به دلیل شرایط حساس مغزی کودکان به شکلی کامل دریافت می شود و به دلیل ناتوانی و عدم رشد مکانیسمهای محافظتی روانشناختی در آنان آسیبها دائمی در سیستم روانی و عاطفی و هیجانی آنها ایجاد می نماید که این ضایعات  با شکل دهی هسته های وهمزای قدرتمند به ایجاد شبکه های معیوب رفتاری در طی سالهای رشد تا بزرگسالی پرداخته و نظامی از شرایط خاص و دگرگون را باعث می شود که شکل رابطه فرد را با دنیای خارج تعیین می کند. محصول نهایی این فرآیند را ما به شکل رفتارهای ناهمگون در حوزه جنسی با علامت گرایش به همجنس در سطوح گوناگون در درون اجتماع مورد مطالعه قرار می دهیم.

هیچ نظری موجود نیست: