بسیار شنیده اید که در عرصه اجتماعی و سیاسی و تاریخی و فرهنگی صاحبان قدرت برای مشروعیت بخشیدن به قدرت خود را به رویدادها و اتفاقات و اشخاصی شبیه می سازند که از لحاظ تاریخی واجد بار ارزشی یا مفهومی عمیق در نزد مردمان برخوردار می باشند. سئوال این است که از منظر روانشناختی چنین شبیه سازی چه معنا و اهمیتی می تواند داشته باشد. در ایران کنونی بسیار می شنویم که حوادث صدر اسلام را به وضع موجود نسبت داده و خود را در موضع حق و حریف را در وضعیت ناحق قرار داده و بدینوسیله منفعتی را برای خود کسب می کنند که نتیجه اش مشروعیت بخشیدن به قدرت است. اما واقعیت چیست ؟ و در پس این شبیه سازیهای تاریخی جدای از سود ظاهری آن چه پدیده ای نهفته است که از لحاظ روانشناختی قابل تفسیر باشد؟ پاسخ به این سئوالات را در سطح خرد و کوچک با واکنشهای بعضی مراجعانمان در جلسات روان درمانی در موقعیتهای وهمی ناخودآگاه که کاربرد مکانیسمهای دفاعی دلیل تراشی و منطقی سازی بیفایده و بی استفاده است و ایگوی این افراد درجاتی از تزلزل و اضمحلال را تجربه می کند می توانیم بیابیم. به زبان ساده تر در شرایطی که مراجع در سطح بین روان نژندی و روان پریشی یا سایکوز در حال تردد است این شبیه سازیها می تواند به عنوان ابزاری برای حفظ ایگو یا " من " مورد استفاده گسترده قرار گیرد. در این حالت افراد درگیر به نوعی همراه ساختن خود با رویدادهایی که در سازمان ذهنی و روانی و وهمی آنها واجد بار معنایی مهم و قدرتمندی است به تحریف وهمی واقعیت فعلی پرداخته و ایگوی ملتهب و در حال فروپاشی خود را موقتا" تسکین می دهند. چنین مکانیسمی نشاندهنده تلاش بیش از اندازه سازمان وهمی بیماران برای قبضه قدرت روانی و تخریب بیش از اندازه کارکردهای گوناگون رفتاری و روانی در راستای دسترسی به امیال وهمی ناخودآگاه می باشد.
واقعیت این است که ما به عنوان انسانهای سالم نمیتوانیم تحت هیچ شرایطی خود را در قالبی غیر از زمان حال قرار دهیم. هر تلاشی در این راستا در جهت شبیه سازی می تواند نوعی عملکرد وهمی تلقی شود که واجد هیچ مشخصه ای از لحاظ سلامت روانی و ذهنی نمی باشد. در سطوح اجتماعی و سیاسی نیز نمی توانیم هیچ شباهتی بین افراد صاحب قدرت حتی با زندگان معاصرشان قایل شویم چه رسد به اینکه دست به شبیه سازیهایی زنیم که صدها سال تفاوت زمانی را با خود همراه دارند. تجربیات شخصی ام با توجه به هزاران ساعت کار بالینی در حیطه رواندرمانی و روانکاوی این نکته را مورد تاکید قرار می دهد که هر چه ساختار ایگوی فرد تزلزل بیشتر داشته باشد شبیه سازیهای وی نیز بیشتر خواهد بود. در عمیقترین فرم این شبیه سازیها را به وضوح می توانیم در مبتلایان به اسکیزوفرنیا بیابیم که به طور کامل با غرق شدن در فضای وهمی خود تصاویر شبیه سازی شده آشکاری از خود را به نمایش می گذارند. اگر سری به بیمارستانهای روانی بزنید می توانید دهها بیمار سایکوتیک را ببینید که ادعای امام زمانی یا مسیح یا نایب آنها یا توانایی ارتباط با عالم غیب و ارواح یا فرستاده شدن از طرف آنها دارند و سخت به این اوهام خود اعتقاد پیدا نموده اند. در عرصه های اجتماعی و سیاسی و مذهبی چنین شبیه سازیهایی می تواند به پبش لرزه های وارد شدن خلل به ساختار قدرت در نظر گرفته شود . به زبان دیگر هر گاه عرصه قدرت با مشکلات مخرب و غیر قابل کنترلی مواجه شود صاحبان قدرت برای تسکین وهمی خود و عوامل خویش به چنین شبیه سازیهایی می پردازند تا از سقوط و تزلزل بیشتر ممانعت به عمل آورند.
به عنوان یک روانشناس برای اولین بار مکانیسم دفاعی شبیه سازی را به دنیای روانشناسی و آسیب شناسی روانی و روانکاوی معرفی می نمایم.
۲ نظر:
سپاسگزارم از اين نظرات كارشناسانه شما، من عاشق وبلاگ ونظرات شما هستم ساده وروان و كوتاه ، از اين پست شما يادم آمد كه ما همسايه اي داشتيم كه اختلال رواني داشت و فكر ميكرد شاه است وادا واصول شاهي در مياورد
باز هم ممنون و تشكر
فوق العاده بوده بود.خواننده همیشگی وبلاگ شما هستم.کاش میشد وبلاگتون را چندجا معرفی میکردید که افراد بیشتری از مطالب عالی و اموزنده شما استفاده کنن.بنده به نوبه خودم وبلاگ شما را به افرادی که دوستشون داشتم معرفی کردم.این مطلب اخیر که دیگه فوق العاده بود.خسته نباشید.امیدوارم کسانی که باید اینهارو بخونن و بفهمن این مطالب به دستشون برسه و کمی سر عقل بیان و بفهمن مردم انچنان که اونا فکر میکنن بی عقل و شعور و نفهم نیستن...
ارسال یک نظر