۱۳۸۹ آذر ۱۲, جمعه

روانشناسی زن ایرانی از زبان یک زن ایرانی


          " خودم را وقف خانواده ام کرده ام. هیچوقت برای خودم زندگی نکرده ام . تمایلات خودم و نوع لباس پوشیدن و کالاهایی که باید از آنها حظ بصری ببرم در اصل مال من نبوده اند .  مثل مسافری بودم در یک هتل لوکس . من از در طول سالها از خودم دور شدم. من خودم نبودم. وقتی آدم از آن چیزی که علایق خودش است دور شود از فطرت خودش دور شده و باید یک ظاهر نمایشی داشته باشد و سعی کند با کسانی که زیر یک سقف زندگی می کند تنش نداشته باشدو من بخاطر پدرم و مادرم و فرزندم و شوهرم خودسانسوری کردم و احساساتم را در درون خودم ریختم . خیلی چیزها از خشم و اضطراب و تمایلاتم را در درونم ریختم. اگر عصبانی شدم ابراز نکردم چون فکر می کردم جایگاهش نیست که آن را ابراز کنم. خشمم را با کلماتم بیرون می ریزم . همیشه ناراحتی ام را در قالب واژه ها در می آورم و برای خودم می نویسم. برای اینکه به دیگران برنخورد هیچگاه نظراتم را ابراز و منتقل  نکردم. از دوران کودکیم همیشه می ترسیدم. می ترسیدم اطرافیانم را از دست بدهم و داشته هایم از چنگم خارج شود . ولی الان به مرحله ای رسیده ام که دیگر هیچ چیز برایم مهم نیست. شوهرم می گوید تو را جادو کرده اند ولی من می گویم اسمش بیداری است و تو بگو جادو . "

۵ نظر:

ماریا گفت...

خب راستش به نظرم درست نیست !
اینجور زندگی کردن به سبک زن ایرانی درست نیست !
گرچه خودم هم قشنگ انگار همینم !
چه حالا که یک لا قبا و تنهام ... چه بعدا که احتمالا شوهر و بچه هم بهش اضافه میشه ...

شقایق گفت...

آقای دکتر مادر من الان دقیقا رسیده به اون جا که هیچ چیز واسش مهم نیست و البته داره به شدت از زمین و زمان انتقام می گیره من واقعا موندم که چی کار می تونم بکنم که هم به خودش کمک بشه هم دیگران کمتر اذیت بشن
اگه راهنماییم کنین یه دنیا ممنون می شم

ستاره گفت...

اما آقاي دكتر من هم به عنوان كسي كه مدتي كار روان درماني كرده ام فكر مي كنم اين تنها يك وجه از تصوير يك زن ايراني باشد.زن ايراني كه در اين نوشته خود را مي نماياند تمام آينه نيست.

soltanzadeh گفت...

قدر شبيه خودت ميشي وقتي:

براي مهر ورزيدن دنبال دليل نميگردي..
براي خوشايند ديگران خودت رو دست كم نميگيري...
اجازه نميدهي ديگران چهارچوب زندگيت رو مشخص كنند...

(منبع: مجله موفقيت)

ناشناس گفت...

بهتر است از اين نمونه زن ايراني پرسيده شود كه وقف خانواده كردم يعني چه و آيا آن چه مي خواهد را در زندگي بدست نياورده ؛ چه جايگاهي را كسب كرده و چه جايگاهي را مي خواهد كسب كند ؟ به نظر شما با بيرون ريختن احساسات در زنان و يا تمايلات در مردان بروز دادن عصبانيت و يا معالجه نكردن ترس كودكي براي سرنوشت اين زن چه اتفاقي مي افتد ؟ چه كسي مسول است ؟ اجتماع يا خودش يا ....