۱۳۸۹ تیر ۳۰, چهارشنبه

میسترس و بردگی

          اگر نظر شخصیم را بخواهید تمایل به میسترس و بردگی را نمی توانیم به عنوان انحراف جنسی طبقه بندی کنیم . توضیحا" کسانی که اطلاعی از این مشکلات ندارند را باید با این مقدمه آگاه نمود که میسترس به معنای رئیس است. کسانی که به دنبال میسترس اند خواستار تحقیر شدن توسط پارتنرشان به شکلی عملی و گاه با آداب و رسوم خاصی هستند. مثلا" ضرب و جرح و مشت و لگد و فحش و یا استفاده از شلاق و زنجیر و یا حتی ادرار کردن وی را بر روی بدنشان طلب می کنند. بدون این مقدمات فرد نمی تواند درگیر سکس مطلوب گردد. در این وضعیت یکی رئیس می شود و دیگری برده. این رفتارها می تواند به شکلهای بسیار متنوعی بین دو غیر همجنس یا همجنس تکرار گردد.
گفتم که این رفتارها را انحراف نمی دانم چرا که دانش ما از سکسولوژی بر اساس شواهد و دلایل بسیار بر این ادعا مهر تایید می زند که اصولا" چنین تظاهراتی را می توان در قالب سلایق یا عاداتی که ریشه در تجربیات گذشته مبتلایان دارد تبیین نمود. حتی وارد شدن در مقوله درمان نیز گزاف و بیهوده است. درمان زمانی در نظر گرفته می شود که فرد علائم مخربی را همراه با این رفتارها بروز دهد.
یکی از مراجعانم مرد جوانی بود که دوست داشت در جریان رابطه جنسی توسط طرف مقابل با پا ضربات محکمی بر شکم خود را تجربه کند. در شرح حال از گذشته اش بر این خاطره کودکی در سن چهار سالگی تاکید بسیار داشت که مادر مکررا" با انگشت پا شکم او را قلقلک می داده و وی نیز لذت بسیار از این عمل مادر می برده است . لذتی که مفهوم شهوانی داشته است.

آیا ایرانیان نکروفیلیک یا مرده دوست هستند؟

          این سئوالی است که بسیار پرسیده می شود. از لحاظ لفظی پاسخ به آن منفی است اما از لحاظ مفهومی می توانیم آن را مثبت فرض کنیم. در معنای نکروفیلیا مفهوم جنسی بودن تاکید بسیار شده است . در اصل مبتلایان به این اختلال رفتارهای مرده دوستانه را جایگزین رفتارهای جنسی طبیعی می کنند که اطلاق چنین صفتی به کل مردم یک کشور منطقی نمی باشد. از جنبه غیر جنسی آن می توانیم ایرانیان را با رگه هایی از صفات نکروفیلیک در بافت فرهنگی و اجتماعی و رفتارهای مبتنی بر سنن و رسوم مرتبط بدانیم. بطور کلی پناه بردن به مردگان نوعی مکانیسم روانی است در جایی که زندگان توانائی حل و فصل مصائب و سختیهای زندگی را نداشته باشند. حاجت خواهی روندی است که زندگان از مردگان استمداد می جویند تا گرفتاریهای دنیویشان را به تدبیری مجهول بگشایند و سعادت و آرامش نصیبشان سازند. افراط در این زمینه می تواند به تدریج نوعی وابستگی بیمارگونه و اغراق در توانمندی مردگان ایجاد نموده و علقه الفت و محبت بین زندگان و مردگان به گونه ای اسرار آمیز و غیر منطقی و خارج از دایره عقل برقرار ساخته و در چهارچوبی بشدت وهمی رفتارهایی را در زندگان موجب شود که می توانیم از آن به عنوان رویکردهای مرده دوستانه یاد کنیم. هر چه جوامع ابتد ایی تر و عملکرد رفتاری آنها هیجانی تر باشد دایره این رفتارهای مرده دوستانه یا نکروفیلیک وسیعتر است اما در جوامع رشد یافته چنین ارتباطی با مردگان در قالبی واقع بینانه و همراه با پذیرش اصل پدیده مرگ نشان داده می شود.

۱۳۸۹ تیر ۱۷, پنجشنبه

نکروفیلیا ( سکس با مردگان ) necrophilia

          گاهی دانشجویان و یا دوستان و همکاران از من سئوال می کنند که نادرترین و کمیابترین اختلالی را که تاکنون دیده ای نام ببر بی تردید از نکرو فیلیا " necrophilia " یا مرده دوستی یاد می کنم. در طی سالیان متمادی کار رواندرمانی به عنوان یک روانشناس عجایب و غرایب زیادی دیده ام اما تنها یک کیس نکروفیلیک یا مرده دوست داشته ام. توضیحا" نکروفیلیا به اختلالی گفته می شود که با میل مفرط به برقراری تماس با جنازه مردگان مشخص می گردد. این اختلال بیشتر در بین مشاغلی که به نحوی با جنازه سر و کار دارند دیده می شود. مراجع من جوانی سی و پنجساله ساله بود که به عنوان کارمند خدماتی در یک بیمارستان شلوغ سالها مشغول به کار بود. وظیفه نقل وانتقال اجساد فوت شدگان را به سردخانه را بر عهده داشت . می گفت از همان ابتدا کنجکاوی عجیبی راجع به مرده ها داشتم. احساسی که هیچ وقت راجع به زنان دور و برم نداشته ام. نیرویی عجیب مرا به سمت آنان می کشاند. ترکیبی از شهوت و راز. تماس جنسی با آنها چنان هیجانی به من می داد که هیچ چیز دیگر در دنیا نمی توانست آن را ایجاد کند. چون کلید سردخانه دست من بود و از قضا همه کارکنان از سردخانه وحشت داشتند جای امنی داشتم و نگران لو رفتن نبودم. گاهی مریضهای خاصی که مردنی بودند را شناسائی می کردم حتی اگر شیفتم نبود با اصرار جای کارکنان دیگر را می گرفتم تا جنازه از دستم نرود .... ترکیب سردی جنازه با گرمی بدنم باعث تحریک شدیدم می شد..... با خشم و عصبانیت با آنها رفتار می کردم ..... احساس توانمندی و قدرت زیادی پس از کارم با آنها می کردم .... مرده ها ساکتند و حرف نمی زنند و این مرا به شوق می آورد .....


یافته تشخیصی : فرزند سوم یک خانواده شش نفری بوده است . از طرف دو برادر بزرگنر مدام تحقیر می شده و تجربیات ناخوشایندی از مورد سوء استفاده جنسی قرار گرفتن در کودکی و نوجوانی توسط پسران فامیل و همسایه ها داشته است. خشم وی نسبت به جنازه ها انعکاس خشمی کهنه است که ریشه در تجربیات قدیمی وی دارد. انتخاب مرده ها به عنوان شریک جنسی می تواند میل ناخودآگاه به مردن اطرافیان و کسانی باشد که به وی آسیب زده اند. عمل جنسی با مردگان سمبل انتقام و همچنین شیوه ای برای تخلیه هیجانات دردناک باقی مانده از کودکیش تفسیر می گردد.