۱۳۹۱ دی ۲۳, شنبه

روانکاوی نسل بشر : ارائه یک یافته جدید در فن تحلیل اوهام

          همانگونه که دو فرد را در دنیا پیدا نمی کنید که از لحاظ اثر انگشت شبیه یکدیگر باشند بر اساس یافته هایی که در زمینه آسییب شناسی و رواندرمانی و و روانکاوی با هزاران مراجع به کلینیکم داشته ام دو فرد را نیز پیدا نخواهید کرد که نظام احساسی و عاطفی و اعتقادی و گرایشات آنان شبیه هم باشد. به عبارت دیگر همه آدمیان همانگونه که ارگانیسم متمایز و متفاوتی دارند از سازمان روانی و وهمی منحصر به فرد نیز برخوردارند. نگاه آدمیان به زندگی و دنیا با میلیاردها انسان دیگر هیچگونه شباهت و همانندی ندارد بلکه هر کدام سازمانی با کارکردهای اختصاصی و انحصاری می باشند که تابع مظروفات ذهنی و اوهام خویش بوده و در جاده مخصوص به خود به پیش می روند .




          الف - هر انسانی در درون خویش مجموعه ای از ساختارهای وهمی ناخودآگاه را در طول عمر خود سازمان داده و بر اساس آن نظام رفتاری و روانی و عملکردی خود را شکل بخشیده و فرآیند سازگاری با طبیعت برای بقا و ماندگاری و زنده ماندن را طی می نماید.



          ب - نظام وهمی انسانها با کارکرد مستقل و انحصاری و انفرادی خود موجبات همزیستی با طبیعت و سایر پدیده های مرتبط را فراهم ساخته و در نهایت به خلق چهارچوبهایی در جهت داد و ستد با اجزای نظام گیتی انجامیده است که شانس بقای آدمیان را افزایش می دهد.



          ج - نظام وهمی انسانی ریشه در آغاز شکل گیری حیات در کره زمین داشته و میراثی چند میلیارد ساله را با خود به همراه دارد. بعد از تولد هر انسان این میراث وهمی قدیمی که مشترک با همه جانداران زمینی است به سرعت فعال شده و با کارکرد استفاده از این گنجینه مشترک عملیات سازگاری را برای بقای فرد فعال می سازد.



           د - بعد از تولد نوزاد هسته های وهم زای اولیه به سرعت شکل گرفته و در طی چند سال اول زندگی با توجه به شرایط خانواده و اطرافیان و رویدادها و اتفاقات عادی و یا غیر عادی به سمت اختصاصی شدن کشانده میشود. به عبارت دیگر تجربیات اولیه و محیط و دیگران پیرامون وی با نظام وهمی قدیمی وی ترکیب شده و بتدریج سازمان وهمی یگانه وی را در جهت سازگاری یا مقابله و یا تعامل بنا می نهد.



          ه - محتویات وهمی نظام روانی نوزادان از چند هسته خام اولیه برخوردار است که بتدریج بر حجم آنها افزوده می شود . این هسته ها هر کدام با توجه به کارکرد خود به جذب بخشی از داده های پیرامونی زندگی نوزاد مبادرت می ورزند. این داده ها با توجه به کارکرد میراث وهمی قدیمی در سازگاری یا تعامل و یا مقابله در زندگی روزمره نوزاد تولید می گردد. مثلا تجربه آغوش مادر یا آغوش زنی غریبه هرکدام تولیداتی متفاوت را در هسته های مرتبط با این تجربه باعث می شوند که در شکل گیری عملکرد هسته وهمی مربوط به این تجربه در تمامی زندگی فرد در آینده تاثیر گذار خواهد بود.



          و - هر چه حجم تجربیات مبتنی بر سازگاری یا تعامل و یا مقابله ای کودک بیشتر باشد به همان ترتیب این هسته ها قدرت بیشتری یافته و با توجه به این قدرت تداخل قویتری در زندگی آینده نوزاد خواهد داشت. به عنوان مثال گرایشات همجنس گرایانه در بزرگسالی به نوعی خاص از روابط کودک با اطرافیان در سالهای ابتدایی مربوط می باشد - به شرح حال فرد همجنسگرای آخر این مقاله توجه نمایید - و یا تمایلات سادیستیک یا مازوخیستیک و یا ویژگیهای های خاص شخصیتی و روانی و حتی بسیاری از اختالات نوروتیک و سایکوتیک را بر این مبنی می توان سبب شناسی نموده و چنین تبیین نمود که ریشه در سازمان وهمی ابتدایی کودک و مرتبط با محتویات وهمی دریافت شده و آسیب دیده ابتدایی زندگی وی دارد.



          ز - هسته های وهمی با افزایش سن کودک بتدریج فعال شده و در رفتارهای وی با اشکال ابتدایی و خام و ناکامل تکرار می کردد. بازی در کودکان کارکردی تثبیت کننده در محتویات وهمی ناخودآگاهی آنان دارد که به صور گوناگون تا کهنسالی وی ادامه می یابد. کارکرد تفریح و هنر می تواند به مکانیسم تثبیت کننده و نگهدارنده مواد وهمی همه آدمیان تبیین و تفسیر گردد.



          ک - دوره فعالیت سازمان وهمی را می توانیم به قبل از بلوغ و بعد از بلوغ تقسیم نماییم. تا قبل از بلوغ بیشتر با مکانیسم شکل گیری و تثبیت و ابراز ناپخته و ابتدایی و در عین حال پذیرای هسته های وهمی روبرو هستیم اما بعد از بلوغ این هسته های وهمی بشدت فعال گریده و کارکردی عینی و عملی در زندگی و رفتارهای فرد پیدا می نماید. به عنوان نمونه گروهها تروریستی جهت عملیات انتحاری به سراغ نوجوانانی می روند که در هسته های وهمی اولیه آنان اوهام مربوط به تمایلات کشتن و کشته شدن در فضای خانواده و اطرافیان پرورش داده شده و سازمان وهمی آنان مستعد پذیرش این عملیات می باشد.



          ل - هر انسانی با مجموعه اوهام خاص خود که وی را با انسانهای دیگر متمایز و متفاوت می سازد به تعامل با محیط و سایرین می پردازد. در موقعیتهای پیچیده و در صورت فقدان اوهام لازم جهت این تعامل نظام وهمی فرد به تولید و ساخت اوهام جدید با استفاده از محتویات قبلی و نامربوط می پردازد. به عنوان مثال هنگامیکه به ابرهای آسمان نگاه می کنید سیستم وهمی شما فعال شده و هر کدام از اجزای ابر را به شکل خاصی برای شما پردازش می کند و مفهوم می بخشد در حالیکه آن ابر فاقد هر نوع تشابهی برای مقایسه می باشد. در سطحی وسیعتر اوهام ما به تمامی پدیده های هستی معنا می بخشند در صورتیکه بسیاری از این پدیده ها به خودی خود و در سطح واقعیت هیچ مفهومی را دارا نمی باشند. اوج این مفهوم بخشی وهمی را در اعتقادات متنوع انسانها می توانیم بیابیم که از دور افتاده ترین قبایل تا پیشرفته ترین کشورها را در بر می گیرد و و هر کدام با توجه به محتویات وهمی ناخودآگاهی خود رنگ و بویی خاص را به اعتقادات خود می دهند.



          م - هنگامی که عملکرد وهمی فرد از چنان قدرت و محتوایی برخوردار شود که در کارکرد واقعی زندگی و یا فرآیند سازگارانه وی تداخل کرده و به شکل رفتار آشکار نمود پیدا نماید در اینصورت مفهوم سلامت و بیماری معنا پیدا می نماید. این تداخلها می تواند به شکل علائم بیماریهای روانی و رفتاری ظاهر شده و یا اینکه به عنوان آداب و رسوم و سنت و نمودهای فرهنگی در بین اعضای یک گروه و یا جامعه نمایش د اده شود.



         ن - کارکرد بیمارگونه وهمی روند عادی زندگی فرد را مختل نموده و وی را درگیر با مکانیسمهای تخلیه و برون ریزی حاد وهمی می نماید به نحوی که نابود سازی سازمان واقعی زندگی فرد هدف اصلی این هسته های وهمی می گردد. به عنوان مثال در بیماران مبتلا به افسردگی اوهام افسرده ساز بیمار از آنچنان قدرتی برخوردارند که با ایجاد هذیانهای مرتبط با خودکشی به صورت مستقیم فرد را به سمت نابودی علنی سوق می دهند. در بیماران مبتلا به وسواس عملی فکری تکانه های وهم زای قدرتمند با یورشی همه جانبه نظام استدلالی و رفتاری و شناختی فرد را در اختیار خود می گیرند به نحوی که فرد درمقابل این حملات وهمی و غیر قابل کنترل فاقد هر گونه اراده و توانایی مقابله ای می گردد.



          و - در فرآیندهای رواندرمانی بدون آگاهی و شناخت از دانش تحلیل اوهام و مکانیسمهای بسیار پیچیده آن درمانگر سرگردان و حیران باقی خواهد ماند و علاوه بر اینکه قادر به تبیین و تفسیر و تشخیص درستی از ماهیت بیمار و عوامل ایجاد کننده آن نمی باشد بلکه از ایجاد هر گونه تغییر و درمانی عاجز خواهد ماند.











          ارائه یک مورد جهت تبیین نظریه فوق :







          مراجع مذکر و ۲۵ ساله است و با تشخیص افسردگی و اضطراب و شکایت از تمایلات شدید همجنسگرایانه مراجع نموده است . چنین می گوید :







          * قبل از زایمان من دکتر به مامانم گفته بود که دوقلو حامله هستی و یکی از بچه هایت پسر است و دیگری دختر. مامان هر چیزی را که خریده بود دخترانه و پسرانه کرده بود. بعد که دید پسر هستیم لباسهای دخترانه را تن من می کرد و لباسهای پسرانه را به برادرم می داد. مادرم هم دختر دوست داشت و همیشه من را در جمعهای زنانه و دخترانه با خود می برد اما برادرم در این جمعها نبود. چون لباس دخترانه تنم می کرد مهمانهایی که می آمدند همه فکر می کردند که دختر هستم. مامان من را توی مهمانیهای زنانه می برد. همیشه در کنار مامان بودم تا پدرم. یک خواهر چهار سال بزرگتر از خودم داشتم که خیلی به او نزدیک بودم. از همان ابتدا با پسرها جور نمی شدم. دوست نداشتم همراه برادرم باشم و از او فاصله می گرفتم. در دوره بلوغ کشش و میل شدیدی به رفتارهای دخترانه داشتم اما فکر می کردم که این یک گناه است. خیلی سعی کردم که این حس را از خودم دور کنم. دوران تنهایی من از بلوغ به بعد شروع شد. رفتارهای دخترانه من را خانواده به سرم می زدند چون خانواده ما خیلی مذهبی بود و من به ظاهر عقب نشینی می کردم. .....الان جسم دخترانه را دوست دارم . احساساتم دخترانه است . دوست ندارم و نمی توانم تغییر کنم. *







          تفسیر و تحلیل :



          اوهام زنانه در مراجع فوق ناشی از تقویت هسته های وهمی ناخودآگاهی است که با توجه به شرایط خانوادگی و سازمان وهمی مادر و قرار گرفتن در کنار برادر دوقلو و ایجاد شرایط وهمزای قدرتمند گرایشات جنسی مراجع را دستخوش تغییر و تبدیل نموده است و تمایلات همجنسگرایانه را در وی باعث شده است.