به عنوان یک روانشناس از هیپنوتیزم به عنوان یک ابزار بسیار مفید استفاده زیادی به عمل می آورم. بکار گیری آن در طی جلسات روانکاوی به عنوان مکمل تداعی آزاد و بینش زایی تحت هیپنوز و همچنین پاکسازی وهمی ذهنی و یاد آوری تروماهای روانی و خاطرات سرکوب شده و بازسازی رویدادهایی که به مرور تغییر ماهیت داده و جریان روانکاوی را دستخوش رکود و ایستایی ساخته است بسیار مفید می باشد. بسیاری از مردم هنوز هیپنوز را به عنوان تجربه ای عجیب و پر از راز و رمز تلقی می کنند و بیشتر به جنبه نمایشی آن توجه دارند اما غافلند که کاربرد درمانی آن ورای تصور آنان از این پدیده روانی عصبی می باشد.
شیوه ابداعی جراحی روانی با هیپنوتیزم را بر روی مراجعان زیادی بکار گرفته ام و نتایج بسیار درخشانی نیز کسب نموده ام. برای هر جراحی روانی تحت هیپنوز باید مراحل و شرایط زیر را رعایت نمود :
1- سیستم وهمی مراجع باید قبل از شروع جلسات جراحی روانی مورد کنکاش و وارسی دقیق قرار گیرد و نقشه ساختار وهمی وی برای تراپیست با مدلهای جراحی تطبیق داده شود.
2- هسته های اصلی و کانونهای قدرتمند وهمی که ایجاد کننده تعارضات آسیب زای روانی ناخودآگاه می باشند در جلسات تشخیصی مورد مطالعه و تمرکز قرار گرفته و نحوه کارکرد و فعالیت آنان برای تراپیست مشخص و معلوم باشد.
3- ارتباطات کانونهای وهمی مراجع با یکدیگر و همچنین نحوه تظاهرات بیرونی و ماهیت و هدف تخلیه ای آنها برای تراپیست آشکار باشد.
4- با توجه به اینکه سازمان وهمی هر مراجعی با دیگر مراجعان متفاوت می باشد به همان ترتیب فعال سازی آنها درجریان عملیات جراحی هیپنوئیدی نیز متفاوت می باشد. تراپیست باید شناخت دقیقی از تعاملات درون سازمانی وهمی مراجع خود قبل از شروع درمان داشته باشد.
5- عملیات جراحی هیپنوئیدی کاملا" در فضای وهمی مراجع اتفاق می افتد. شرایط هیپنوز به تراپیست کمک می کند تا تسلط کاملی بر برون ریزیهای وهمی مراجع خود داشته باشد. اساس این اقدامات بر تخلیه وهمی مراجع در طی هیپنوز است.
6- در آغاز جراحی با در نظر گرفتن جریانات ناخودآگاهی ناشی از نیروهای پس زننده و مقاومت وهمی در برابر بیرون ریزی محتویات وهمی تلاش می شود تا تمرکز بر هسته های کانونی ضعیف تر مراجع قرار گیرد.
7- تراپیست با ایجاد وضعیت القایی -تفسیری بتدریج مراجع را با معنای مستتر و ناآشکار موضوعات وهمی مواجه می سازد و او را تشویق می کند که نوعی درگیری کنترل شده را دنبال نماید.
8- هسته های وهمی به کمک القائات چند گانه بتدریج قابلیت تبدیل به نمودهای بیانی می یابند. تراپیست با استفاده از یافته های تشخیصی خود در جلسات مقدماتی مصاحبه تلاش می کند تا مراجع وارد فاز گفتاری مستقیم در خصوص موضوعات وهمی خود گردد.
9- بینش یابی با ورود سریع مراجع به درون هسته های وهمی ناخودآگاهی خود بیشتر شده و تراپیست با استفاده از تلقینات خاص این روند را تشدید می سازد.
10- در جلسات بعدی با استفاده از تلقین حساسیت مراجع را نسبت به این پدیده ها بیشتر ساخته و بر اساس مراحل قبلی عملیات بازشناسی و تضعیف کانونهای وهمی ناخودآگاهی مراجع را ادامه می دهیم.
توضیح اینکه چنین عملیاتی فقط در قالب نظریه روانکاوی معنا و مفهوم دارد بنا بر این سایر رویکردهای رواندرمانی فاقد درک اصولی برای تبیین این فرآیند می باشند. به عنوان روانشناسی که معتقد به دینامیسم روانی هستم کاربرد این تکنیک را به کسانی که چنین رویکردی را دنبال می کنند و به آن آشنا هستند توصیه می کنم.